دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
مژده كه شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
مژده كه ميلاد بتول است بتول خرمي آل رسول است رسول
شادي ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول
دوستي دختر خيرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------
مژده كه شدطلعت زهرا عيان گشت منور همه كون ومكان
شدبه خديجه ز خدا رايگان زهره ي بي مثل وعطا در زمان
آنكه بود مام شبير وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----------
مژده كه رخ كرده عيان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه
كرده جهان رشك جنان فاطمه گشته زرخ جلوه كنان فاطمه
برده همي جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر -------
مژده كه صديقه پديدار شد جلوه كنان مطلع انوار شد
صحن چمن يكسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد
خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------
مژده كه خاتون دو عالم رسيد فخر زنان بانوي اعظم رسيد
مايه ي فخريه ي آدم رسيد همسر حيدرشه اكرم رسيد
شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر----
به نقلاز ديوانآذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقيقي خراساني-انتشارات طوس مشهد -
چاپ ۱۳۴۸ شمسي ----
مژده كه شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---- مژده كه ميلاد بتول است بتول خرمي آل رسول است رسول شادي ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول دوستي دختر خيرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------ مژده كه شدطلعت زهرا عيان گشت منور همه كون ومكان شدبه خديجه ز خدا رايگان زهره ي بي مثل وعطا در زمان آنكه بود مام شبير وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---------- مژده كه رخ كرده عيان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه كرده جهان رشك جنان فاطمه گشته زرخ جلوه كنان فاطمه برده همي جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر ------- مژده كه صديقه پديدار شد جلوه كنان مطلع انوار شد صحن چمن يكسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------ مژده كه خاتون دو عالم رسيد فخر زنان بانوي اعظم رسيد مايه ي فخريه ي آدم رسيد همسر حيدرشه اكرم رسيد شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---- به نقل از ديوان آذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقيقي خراساني-انتشارات طوس مشهد - چاپ ۱۳۴۸ شمسي ----
من آن حر خطاكارم كه بهر توبه خون بارم شهادت دستم بدامانت (۲بار)
زكردارم پشيمانم بدرگاه تو مهمانم ترحم كن به مهانت، ترحم كن به مهانت
عزيز فاطمه شاها ! بر احوالم نظر بنما كه درگرداب عصيانم ،كه در گرداب عصيانم
من افسرده ، گمراهم ، زتو بخشش همي خواهم سروجانم بقربانت ، سروجانم بقربانت
من آن حر خطاكارم كه بهر توبه خونبارم شهادستم بدامانت شها دستم بدامانت--
زاول ره بتو بستم ، شها قلب تورا خستم خطا ازمن ، نجات از تو ، شهادستم بدامانت
سر آوردو فدا سازم ،بعهد خود وفاكردم كه باشم از غلامانت،كه باشم از غلامانت
من آن حر خطا كارم كه بهر توبه خون بارم دراين در ياي طوفاني ، ره چاره مرا نبود
بفريادم برس اكنون بفريادم برس اكنون ---- خجالت دارم از رويت، نمودم رو كنون سويت
من آن حر خطاكارم كه بهرتوبه خون بارم ---من افتادم بگردابم ،رهان اي شه زغرقابم
كه جويم فضل واحسانت ،نظر دارم به غفرانت شهادرمانده مي باشم ، زخود شرمنده ميباشم
كنونم بر سر خوانت من آن حر خطاكارم كه بهر توبه خون بارم كه بهر توبه خون بارم شهادستم بدامانتشهادستم بدامانت
بگفتا حرنام آور بنزد سبط پيغمبر نظر بنما به مهمانت من آن حر خطاكارم كه بهر توبه خون بارم
شادستم بدامانت ، شهادستم بدامانت-----
نقل از :معراج عاشورا -حسينعلي خوانساري -ص۴۹ -انتشارات اشرفي -ميدان امام حسن -تهران --
اي نبي را عزت اجداد ، يابن العسكري اي علي را ارشد اولاد ، يابن العسكري
چاره شد از دست ، اي بيچارگان را دستگير از تو جويد شيعه استمداد ، يابن العسكري
رحم كن بر غربت اسلام وبر اسلاميان هردورا شد موقع امداد ، يابن العسكري
در كجايي ، العجل ، اي بي پناهان را پناه نيست تاب اين همه بيداد ، يابن العسكري
مرغ دل شد مبتلا چون صيد در كنج قفس اين دل از غم كي شود آزاد ،يابن العسكري
كشتن يك مادري مانند زهرا كي رود تا قيامت از دل اولاد ، يابن العسكري
بود مشغول عزاداري كه ناگه آمدند بر سرش يك عده چون جلاد ، يابن العسكري
ضربت مسمارآن در شد بجايي منتهي گشت محسن كشته ي بيداد ، يابن العسكري
فاطمه بين در وديوار ، از بي طاقتي شد بلند از سينه اش فرياد ،يابن العسكري
(هاشمي ) را داغ زهرا وغم اولاد او كرده گريان تاصف ميعاد ، يابن العسكري
نقل از: سرودهاي امام مهدي عج..-ص ۴۵ گردآورنده -حسين حقجو ـ انتشارات قلم -قم ----
اي نبي را عزت اجداد ، يابن العسكري اي علي را ارشد اولاد ، يابن العسكري
چاره شد از دست ، اي بيچارگان را دستگير از تو جويد شيعه استمداد ، يابن العسكري
رحم كن بر غربت اسلام وبر اسلاميان هردورا شد موقع امداد ، يابن العسكري
در كجايي ، العجل ، اي بي پناهان را پناه نيست تاب اين همه بيداد ، يابن العسكري
مرغ دل شد مبتلا چون صيد در كنج قفس اين دل از غم كي شود آزاد ،يابن العسكري
كشتن يك مادري مانند زهرا كي رود تا قيامت از دل اولاد ، يابن العسكري
بود مشغول عزاداري كه ناگه آمدند بر سرش يك عده چون جلاد ، يابن العسكري
ضربت مسمارآن در شد بجايي منتهي گشت محسن كشته ي بيداد ، يابن العسكري
فاطمه بين در وديوار ، از بي طاقتي شد بلند از سينه اش فرياد ،يابن العسكري
(هاشمي ) را داغ زهرا وغم اولاد او كرده گريان تاصف ميعاد ، يابن العسكري
نقل از: سرودهاي امام مهدي عج..-ص ۴۵ گردآورنده -حسين حقجو ـ انتشارات قلم -قم ----
از داغ تو اي مادر مي سوزم ومي سازم افتاده بجان آذر مي سوزم ومي سازم
آن شب كه نظر كردم بر صورت نيكويت ديدم كه بود نيلي ازظلم عدو رويت
زآن دم كه شدم آگه از سينه وپهلويت من تا بصف محشر مي سوزم ومي سازم
كي ميرود از خاطر آن اشك دو چشمانت آن ناله ي جانسوزت ،آن رنج فراوانت
كردي رخ خود نهان مخفي زيتيمانت از بهرتو پا تاسر مي سوزم ومي سازم
ازبهر تواي مادر تاريك بود روزم چون شمع بجاي تو شب تا بسحر سوزم
درخانه ي تاريكت من ، بال ور افروزم چون خرمني ازآذر مي سوزم ومي سازم
اي كاش مرا باخود مي بردي ازاين دنيا زيرا كه بدون تو سخت است جهان بر ما
اي گل زخزان تو شد ديده ي من دريا چون جوجه ي بي مادر ، مي سوزم ومي سازم
اي كاش كه مي بودي تا شانه زني مويم اين گرديتيمي را شويي زسر ورويم
بعدازتو غم دل را مادر به كه من گويم دائم بدو چشم تر مي سوزم ومي سازم
اي مونس طفلانت مادر بكجا رفتي غمخوار يتيمانت ، مادر بكجا رفتي؟
با سينه ي سوزانت ، مادر بكجا رفتي ؟ تو رفتي من يكسر مي سوزم ومي سازم
بر خلق جهان دادي تو درس شهامت را بايد زتوآموزد ديندار ، شجاعت
كردي زقيام خود برپا تو قيامت را از بهر تواي رهبر ، مي سوزم ومي سازم
شد محسن مظلومت ،كشته زفشار در بر خاك در افتادي ، مانند گل پرپر
زد (كرببلايي) را داغ تو بجان آذر زآن آذر وضرب در ، مي سوزم ومي سازم
اثر طبع نادعلي كربلايي -ارمغان كربلا -ص ۷۰-۷۱ -انتشارات خزر -تهران -----