دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
فلك تا كي سر كين با عزيزان خدا داري جفا تا چند با آل رسول دو سرا داري
زبستان رسالت سرو ها كز داس كين كندي چه كج بازي كه با آزا دگان مصطفي داري
فلك! گلزار احمد را زراه كين خزان كردي نه شرم از مصطفي داري ُنهاز حيدر حيا داري
زداس كينه بر كندي شجرهاي ولايت را سر كين از چه با آل علي مرتضي داري
فلك گلهاي زهرا را زراه كينه در دوران بصد محنت بصد زاري بخواري مبتلا داري
محمد آنكه زالقاب شريفش يك بودباقر گه از هشام گه زعبدالملك بر وي جفا داري
شه بحر العلومي را كه پشت دين قوي از اوست به پشت زين زهر آوده بهرش از چه جا داري
گهي زيد ستمگر مي كند دعوي ارث از او گهي خونين دلش از كينه ي خصم دغا داري
زجور زيد دون واز كينه وبيداد ابراهيم بهار عمر شه را در كمين باد فنا داري
ززهر زين دو پايش گشت آزرده زپا افتاد زبستر خفتنش نالان جميع ماسوا داري
سه روزش جا به بستردادي و بگذشت از دنيا ازين ماتم بگردن صادقش شال عزاداري
بكش آه از جگر )آذر( زجور چرخ بد اختر بگو تاچند اي چرخ فلك ! جور وجفا داري .
به نقل از ديوان خاج سيد غلامرضا آذر خراساني -جلد اول -صص ۹۲-۹۳ -انتشارات اسلاميه مشهد -چاپ سوم -سال ۱۳۴۸ شمسي
فلك سبط پيمبررا مكان زندان سرا دادي زكين موسي ابن جعفررا بزندان جا چرا دادي؟
فلك انصاف ده مگذرزحق بهر غريبان جا نبود جز گوشه ي زندان كه آنسانش تو جادادي
زملك يثرب اورا ره نمودي برديش بغداد به شهر غربت او را جا بزندان بلا دادي
نبود بس محنت زندان بصره عاقبت از كين اسير اورا بدست ظلم سندي دغا دادي
فلك زير وزبر گردي كه سلطان غريبان را بزندان ستم كردي اسيرش بس جفا دادي
غريبي واسيريش نبود بس كاندر آن زندان طبيبش كند وزنجير ستم اورا دوا دادي
زبرق ظلم هارون وزداس كينه ي سندي تمام حاصل عمر شريفش بر فنا دادي
جفاها بس نبود كز بعد چندي آن اسيريها رطب درزهر آلودي بآن غم مبتلا دادي
در آن زندان نموديش شهيد آخر ززهر كين يتيمي را نصيب سرور خوبان رضا دادي
فلك !ويران شوي آيا نبود تابوت در بغداد بروي درب زندان جا تو آن نور خدا دادي
شهنشاهي كه قلب عالم امكان بدي اورا امام الرافضي از چه مناديش ندا دادي
بنال(آذر )كه جسمش را كنار دجله ي بغداد سه روز وشب مكان هارون ميشوم دغا دادي -
به نقل از : صص ۱۰۳-۱۰۴ ديوان آذر-جلد دوم -سروده ي مرحوم آذر خراساني -انتشارات طوس مشهد --
ماهي شده در ماه رجب جلوه گر امشب كز شرم نهان است بگردون قمر امشب ----5/30/2012
خورشيد جهانتاب زيثرب بدميده كآفاق منور شد از او سربسر امشب
زام الولد اين ماه دل آرا شده ظاهر دامان رضا زيب گرفت زاين پسر امشب
تا مدعيانش ننمايند شماتت حق كرده عطايش پسري خوش سير امشب
همواره همه كون ومكان گشته منور از بارقه ي اين پسر واين پدر امشب
گرديد قران مه وخورشيد ولايت گويي كه شده معجز شق القمر امشب
نوري شده در فرش هويدا كه ازآن نور بگرفته بخود عرش برين زيب وفر امشب
نورسته گلي سر زده از گلشن طه پاشيده صبا خوش بفضا مشك تر امشب
زيبا پسري آمده با چهر محمد حسن نبوي باز شده جلوه گر امشب
شد يوسفي از آل محمد سوي بازار كز بهر تماشا شده پر رهگذر امشب
جن وملك از فرط طرب غرق نشاطند شاديست كه برخاسته از بام ودر امشب
ميلاد جواد ابن رضا فخر عباداست گرديده عيان بارقه ي دادگر امشب
گشته متولد نهمين حجت دادار ماه رجب ازاو شده بارتبه تر امشب
(آذر ) بطرب كوش كه ميلادجواد است بازآمده نوباوه ي خيرالبشر امشب --
--نقل از ديوان آذر جلد اول -صص ۱۱۸-۱۱۹- چاسوم -۱۳۴۸ شمسي چاپخانه ي طوس مشهد -سروده ي حاج غلامرضا آذر خراساني ---
مژده كه شد شام محبان سحر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---- مژده كه ميلاد بتول است بتول خرمي آل رسول است رسول شادي ارباب عقول است عقول اهل ولاگاه وصول است وصول دوستي دختر خيرالبشر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------------ مژده كه شدطلعت زهرا عيان گشت منور همه كون ومكان شدبه خديجه ز خدا رايگان زهره ي بي مثل وعطا در زمان آنكه بود مام شبير وشبر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---------- مژده كه رخ كرده عيان فاطمه چهره نموده بجهان فاطمه كرده جهان رشك جنان فاطمه گشته زرخ جلوه كنان فاطمه برده همي جلوه زشمس وقمر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر ------- مژده كه صديقه پديدار شد جلوه كنان مطلع انوار شد صحن چمن يكسره گلزار شد دشت ودمن تحتها الانهار شد خرم ازاو گشت جهان سربسر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر------ مژده كه خاتون دو عالم رسيد فخر زنان بانوي اعظم رسيد مايه ي فخريه ي آدم رسيد همسر حيدرشه اكرم رسيد شد متولد صدف هر گهر ماه رخ فاطمه شد جلوه گر---- به نقل از ديوان آذر-جلد دوم -ص ۴۹- سروده حاج غلامرضا آذر حقيقي خراساني-انتشارات طوس مشهد - چاپ ۱۳۴۸ شمسي ----