معرفی وبلاگ
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام) ویارانشان-در تبيان -شاهکارهای ادب فارسی در باره چهارده معصوم (ع)ویاران شان روزنوشتهای ناب از شاهکارهای ادب فارسی -باما باشید ولذت ببرید اگر اهل ذوق باشید حتما به شما خوش خواهد گذشت.ضمنا با همین یوزر می توانید درپارسی بلاگ -پرشن بلاگ -ایران بلاگ وشیعه نتورک وچندین سایت دیگر:هات میل ویاهو ولوکس بلاک وپیکاسا واس کی درایو -فتولیوکام -جی بلاگ--رزبلاگ-عسل بلاگ-اریسفا-پارسفا-فطرت-علمدار -علمدار 133- مهدی بلاگ-مسجدجمکران- تبیان-لوکس بلاگ-زن بلاگر-بلاگر-شیعه ها --شیعه آن لاین-مجله ی ادبی بیشه- پردیس من- عاشورا -رادیو معارف- بلاگ ای کی- یاهوپلاس-داشبورد-وسایتهای دیگری - کارهای مراتماشا کنید.متشکرم ---------------------------------------
صفحه ها
دسته
مادران بیرجندی ویا کسانی که می خواهند کودک گریه نکند وزودتر بخواب رودویا زودتر از گریه کردن دست بر داردوآرام شود ، قسمتی از لالایی های ذیل در حدی که حفظ دارند در گوش کودک یا نوزاد می خوانند ویا کودک را بغل می گیرند و در خالی که به دوروبرشان می چرخند وراه می روند لالایی می خوانند تا کودک آرامشود ویا بخواخوش فرو رودوحلاصل ومجموعه لالایی هایی که از مادران ویا دختران وزنان فامیل کودک وحتی عمع کودک یاخالهکودک شنیده شده ودیده شدهوجمع اوری گردیده درذیل تقدیم می گردد:لاللالاگل زیره توره (را) خواب خوش گیره بابات رفته زنی گیره نه نت از غصه می میره زن بابات سیاه باشه گلوبندش طلا باشه کنیز صد تو من گیره کنیزی که سیاه باشه لالالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش الهی زود برگرده گلوبند طلاگیره لاللالاگل زیره توره خواب نمی گیره لالا لالا گل گندم برات گهواره می بندم اگر امر خدا باشه که گهواره ت طلا باشه لالالالا گل زیره چره (چرا ) خوابت نمی گیره لالالالا گل زردی چقدر مادر تو پردردی ! لالاللالا به مشهد شی ( بروی =بشوید) یپای تخت حضرت شی اگر حضرت توره خواه (خواهد) تو جاروکش حضرت شی(شوی) لالالالا گل زیره توره خواب خوشی گیره لالا لالا یی گلم رفته به ملایی گلم رفته که ملا شه( مکتب داربشود) دل مادرتسلی شه لاللالالا گل زیره چره خوابت نمیگیره لالا لالای لایی چغوک بچه ی صحرایی لالالا لا کلونک شی ازاو کوچه روانک شی تو قرآن در بغل گیری توهم ملای مکتب شی لاللالالاگل زیره .....لالالالا به کاهی شی بپای قبر بی بی شی اگر بی بی (بی بی زینب خاتون خواهرامام رضا) توره خواهه تو جارو کش بی بی شی لالالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره بخواب ای گل بخواب ای گل ! بخواب ای خرمن سنبل بخواب ای گل که خو (خواب)داری تو مبل شیر گو (گاو) داری لالاللالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا عسل باشی دلم خواهه پسر باشی به هر منزل که بنشینی تو جادار پدر باشی لالالالا گل زیره .......لاللالالا گلم باشی تسلای دلم باشی بخوابی از سرم وا شی لالالالا گل زیرا توره خواب خوشی گیرهلالالالا به گل مونی (مانی) به آب زیر پل مانی سحرگاهان که بر خیزی به خرمن های گل مونی (شبیه هستی )لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا ی لالایی برو لولوی صحرایی برو لولو برو گم شو تو از طفلم چه می خواهی ؟ لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره..لالالالا گل نعناع بابات رفته شدم تنها لالالالا گل عناب شدم از گریه هات بی تاب لالالالا گل یاسم نگین سبز الماسم لالالالا گل پسته شدم از دست تو خسته لالالالا گل پنبه به قربون سرت عمه لالالالا بیا دایه بخر مخمل کنم سایه لالالالا گل زیره..... لالالالا حبیب الله از این کوچه مرو بالا که دشمن های بد داری سرت را می برند ازراه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره گلم درخواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیمار اگر خواهه شوه بیمار خداوندا نگاهش دار لالالالا گلزیره.....لالالالای عنبر گوش مو ره بازار ببر بفروش به یک من نان و ده سیر گوشت بیا بنشین بخور خاموش لالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره لالالالا گل فندق بابات رفته سر صندق(صندوق) بیاره یک من فندق لالالالا گل زیره ......لالالالا گل گرجه(گورجه فرنگی) سه تا کفتر به یک بر جه یکی سوخته یکی پخته یکی ذکر خدا گفته لالالالا گل آلو نهال سیب وزردالو نهال سیب ر او (اب) برده دل بچه ر (را) خو(خواب ) بردهلالالالا گلزیره توره خواب خوش گیره لالالالا گل سوسن سرت بردار لبت بوسم لبت بوسم که بو داره که با گل گفتگو داره لالالالا گل پونه گدا اومد در خونه (خانه ) یه نون دادم بدش اومه(آمد ) دو نون دادم خوشش اومه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره (1)
اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذاری شده است: یکی حدیث ثقلین (1) ، که پیامبراکرم(ص) در کمتر از نود روز در چهار مکان آن را به مردم گوشزد کرد; دیگری حدیث غدیر. می توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.سفارش بیش از حد پیامبر(ص) در باره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینی امیرمومنان(ع) نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران آشوبی بود که امت اسلامی بعد از وی با آن رو به رو می شود.اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبرگرامی اسلام(ص) است. مادراین مقاله واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعی غدیر یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) مورد مطالعه قرارمی دهیم.رسول خدا و غدیرشیخ صدوق در کتاب «امالی » از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدش چنین نقل می کند: روزی رسول گرامی اسلام(ص) به امیرمومنان(ع)فرمود: ای علی، خداوند آیه «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » (2) را در باره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسی که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، کردارش باطل است. ای علی، من جز سخن خدانمی گویم. (3)امام علی و غدیرسلیم بن قیس هلالی به بیعت امیرمومنان(ع) باابوبکر اشاره کرده،می گوید: «ثم اقبل علیهم علی فقال: یا معشرالمسلمین والمهاجرین و الانصار انشد کم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم کذا و کذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذکرهم ایاه قالوا نعم » (4)پس علی(ع) به مردم فرمود: ای مسلمانان ومهاجران و انصار، آیا نشنیدید که رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایی را که پیامبر(ص) در آن روزفرموده بود به مردم یاد آوری کرد. همگی گفتند: آری.در این زمینه می توان به استدلالهای امیرمومنان علی(ع) اشاره کرد. از جمله استدلال آن حضرت برای ابوبکر که فرمود: بر اساس حدیث پیامبر(ص) در روز غدیر، آیا من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ ابوبکر گفت: شما. (5)ابی الطفیل می گوید: در روزشورا در خانه بودم و شنیدم که علی(ع) گفت: آیا غیر از من کسی در میان شما هست که پیامبر(ص) به او گفته باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» همگی گفتند:نه. (6)حضرت زهرا(س) و غدیرابن عقده در کتاب معروفش «الولایه » از محمد بن اسید چنین روایت کرده است: از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر(ص) پیش ازرحلتش در باره امامت امیرمومنان چیزی فرمود؟آن حضرت جواب داد: «و اعجباانسیتم یوم غدیرخم;» (7) شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردید؟!فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل کرد که پیامبر در روز غدیرفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه » (8)امام حسن مجتبی(ع) و غدیرازامام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامی که می خواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر(ص) شنیدند که در باره پدرم فرمود: «انه منی بمنزله هارون من موسی »; همچنین دیدند که پیامبر(ص) وی رادر غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود. (9)امام حسین(ع) و غدیرسلیم بن قیس می نویسد: امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنی هاشم را جمع کرده فرمود: آیامی دانید پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را در روز غدیر خم نصب کرد؟همگی گفتند: آری. (10)امام زین العابدین(ع) و غدیرابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، می گوید: به علی بن حسین گفتم:«من کنت مولاه فعلی مولاه » یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده »; به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش. (11)امام محمد باقر(ع) و غدیرابان بن تغلب می گوید: از امام باقر(ع) در باره گفته پیامبر:«من کنت مولاه فعلی مولاه » پرسیدم: حضرت فرمود: ای اباسعید،پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهدبود. (12)امام جعفرصادق(ع) و غدیرزید شحام می گوید: نزد امام صادق بودم، مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر(ص) وجود دارد وچنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد.مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟حضرت فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا»; بدین وسیله ولایت را تمام گردانید واگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد.(13)امام موسی کاظم(ع) و غدیرعبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسی بن (1)
​ تا به محراب دعا خون خدا شد ریخته                 حرمت ار محراب رفت ورونق منبر شکست معبدین لات وعزی را چو شد فرصت بدست               شهر علم مصطفی را از عداوت ، در شکست ابتدا شور صخیفه منتهی در نهروان                     زاتحاد آن دو ،فرق ساقی کوثر شکستخاصمین در بدر تخم کینه در دل کاشتند                دادحاصل بعدچندی مرتضی را سر شکست معجزشق القمر در کوفه گردید آشکار                  تا زتیغ ابن ملجم فرق آن سرور شکست زد ندا جبریل در بین زمین وآسمان                     اهل عالم ، فرق پر نور شه صفدر شکستزینب محنت قرین آز آن ندا شد باخبر                  درخروش آمد فلک تا قلب آن مضطر شکست می نداند کس زحال زار شبیر وشبر                    گوشوار عرش حق را دل زغمدربر شکستزیمب غم دیده را شد تازه ایام عزا                     تا زشمشیر جفا آن جبهه ی انور شکست ناله کن (آذر)بکش آه ازجگر،برگو مدام                وا مصیبت تارک بن عم پیغمبر شکست (0)
39لرزه در عرش علا افتاده              غرقه خون شیر خدا افتاده           می رسد ناله ای از عرش برین           کشته شد شیر خدا رهبر دین         آنکه در خانه حق گشت پدید          شد به معراج خداوند ، شهید            آنکه غم خوار یتیمان می بود        غرقه خون گشت براه معبودرادمردی که صلونی می گفت            فرق بشکافته در بستر خفت           آنکه نکمیل شده دین از او           لاله رنگ است زخونش سر ورو            آنکه در خانه حق بت بشکست            در شب قدر به ایزد پیوست             کشته شد آنکه بدی یاور ویار         به یتیم وبه اسیر وبیمارآه آه از ستم قوم دغا              کشنه شد حجت حق ، شیر خدا            از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم (0)
1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است . [3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم . [4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او (0)
(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ، [9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا. [10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است. [11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).{ 2 } [12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش (0)
1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است .[3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم .[4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او (0)
(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ،[9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا.[10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.[11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).{ 2 }[12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب ماه خروج پیشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق ماه ظهور عدل به اهل جهان بود مردی قیام کرده به صحرای کربلا کز خاندان خاتم پیغمبران بود مردی قیام کرده که باانقلاب خون بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود مردی قیام کرده که تا روز رستحیز نام گرامیش همه جا جاودان بود فرزند با کفایت نستوه بوتراب کز خون او زمین بلا گلستان بود با خون نوشته است بتاریخ روزگار هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود سیراب تا شوند همهتشنگان عدل در خون طپیده ساقی لب تشگان بود هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش هریکچو آیت است که در خون طپان بود عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل سیراب زاشک دمبدم باغبان بود قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق تا نهضت مقدس دین جاودان بود با این قیام کاخ ستم واژگون نمود تابر قرار مکتب خون جامگان بود بر انتقال خون شهیدان بی کفن گاه قیام (زین اب )قهرمان بود هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری تا انقلاب مهدی صاحب زمان بودسرسلسله مردم آزاد حسین استنقل از شکوفه های غم (0)
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پستباشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلابماه خروج پیشرومومنان بودماه شکست دشمن قرآن وفتح حقماه ظهور عدل به اهل جهان بودمردی قیام کرده به صحرای کربلاکز خاندان خاتم پیغمبران بودمردی قیام کرده که باانقلاب خونبر هم زن رِِژیم ستم گستران بودمردی قیام کرده که تا روز رستحیزنام گرامیش همه جا جاودان بودفرزند با کفایت نستوه بوترابکز خون او زمین بلا گلستان بودبا خون نوشته است بتاریخ روزگارهرکس که بار ظلم کشد ناتوانبودبهر قیام نسل جوان برعلیه ظلماول شهیدش اکبر زیبا جوان بودتکمیل تاشود سند سرخ انقلابامضاءزخون اصغر شیرین زبان بودسیراب تا شوند همهتشنگان عدلدر خون طپیده ساقی لب تشگان بودهفتاد وچند یاور وانصار ولشکرشهریکچو آیت است که در خون طپان بودعباس وعون وجعفروعبدالهش چوگلسیراب زاشک دمبدم باغبان بودقرآن ورق ورق پی تحکیم امر حقتا نهضت مقدس دین جاودان بودبا این قیام کاخ ستم واژگون نمودتابر قرار مکتب خون جامگان بودبر انتقال خون شهیدان بی کفنگاه قیام (زین اب )قهرمان بودهر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشریتا انقلاب مهدی صاحب زمان بودسرسلسله مردم آزاد حسین استنقل از شکوفههای غم (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلابماه خروج پیشرومومنان بودماه شکست دشمن قرآن وفتح حقماه ظهور عدل به اهل جهان بودمردی قیام کرده به صحرای کربلاکز خاندان خاتم پیغمبران بودمردی قیام کرده که باانقلاب خونبر هم زن رِِژیم ستم گستران بودمردی قیام کرده که تا روز رستحیزنام گرامیش همه جا جاودان بودفرزند با کفایت نستوه بوترابکز خون او زمین بلا گلستان بودبا خون نوشته است بتاریخ روزگارهرکس که بار ظلم کشد ناتوانبودبهر قیام نسل جوان برعلیه ظلماول شهیدش اکبر زیبا جوان بودتکمیل تاشود سند سرخ انقلابامضاءزخون اصغر شیرین زبان بودسیراب تا شوند همهتشنگان عدلدر خون طپیده ساقی لب تشگان بودهفتاد وچند یاور وانصار ولشکرشهریکچو آیت است که در خون طپان بودعباس وعون وجعفروعبدالهش چوگلسیراب زاشک دمبدم باغبان بودقرآن ورق ورق پی تحکیم امر حقتا نهضت مقدس دین جاودان بودبا این قیام کاخ ستم واژگون نمودتابر قرار مکتب خون جامگان بودبر انتقال خون شهیدان بی کفنگاه قیام (زین اب )قهرمان بودهر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشریتا انقلاب مهدی صاحب زمان بودنقل از شکوفه های غم (0)
سرسلسله  ی مردم آزاد حسین استآنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
سرسلسله مردم آزاده مردم آزاد حسین استآنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
مادران بیرجندی ویا کسانی که می خواهند کودک گریه نکند وزودتر بخواب رودویا زودتر از گریه کردن دست بر داردوآرام شود ، قسمتی از لالایی های ذیل در حدی که حفظ دارند در گوش کودک یا نوزاد می خوانند ویا کودک را بغل می گیرند و در خالی که به دوروبرشان می چرخند وراه می روند لالایی می خوانند تا کودک آرامشود ویا بخواخوش فرو رودوحلاصل ومجموعه لالایی هایی که از مادران ویا دختران وزنان فامیل کودک وحتی عمع کودک یاخالهکودک شنیده شده ودیده شدهوجمع اوری گردیده درذیل تقدیم می گردد:لاللالاگل زیره توره (را) خواب خوش گیره بابات رفته زنی گیره نه نت از غصه می میره زن بابات سیاه باشه گلوبندش طلا باشه کنیز صد تو من گیره کنیزی که سیاه باشه لالالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش الهی زود برگرده گلوبند طلاگیره لاللالاگل زیره توره خواب نمی گیره لالا لالا گل گندم برات گهواره می بندم اگر امر خدا باشه که گهواره ت طلا باشه لالالالا گل زیره چره (چرا ) خوابت نمی گیره لالالالا گل زردی چقدر مادر تو پردردی ! لالاللالا به مشهد شی ( بروی =بشوید) یپای تخت حضرت شی اگر حضرت توره خواه (خواهد) تو جاروکش حضرت شی(شوی) لالالالا گل زیره توره خواب خوشی گیره لالا لالا یی گلم رفته به ملایی گلم رفته که ملا شه( مکتب داربشود) دل مادرتسلی شه لاللالالا گل زیره چره خوابت نمیگیره لالا لالای لایی چغوک بچه ی صحرایی لالالا لا کلونک شی ازاو کوچه روانک شی تو قرآن در بغل گیری توهم ملای مکتب شی لاللالالاگل زیره .....لالالالا به کاهی شی بپای قبر بی بی شی اگر بی بی (بی بی زینب خاتون خواهرامام رضا) توره خواهه تو جارو کش بی بی شی لالالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره بخواب ای گل بخواب ای گل ! بخواب ای خرمن سنبل بخواب ای گل که خو (خواب)داری تو مبل شیر گو (گاو) داری لالاللالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا عسل باشی دلم خواهه پسر باشی به هر منزل که بنشینی تو جادار پدر باشی لالالالا گل زیره .......لاللالالا گلم باشی تسلای دلم باشی بخوابی از سرم وا شی لالالالا گل زیرا توره خواب خوشی گیرهلالالالا به گل مونی (مانی) به آب زیر پل مانی سحرگاهان که بر خیزی به خرمن های گل مونی (شبیه هستی )لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا ی لالایی برو لولوی صحرایی برو لولو برو گم شو تو از طفلم چه می خواهی ؟ لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره..لالالالا گل نعناع بابات رفته شدم تنها لالالالا گل عناب شدم از گریه هات بی تاب لالالالا گل یاسم نگین سبز الماسم لالالالا گل پسته شدم از دست تو خسته لالالالا گل پنبه به قربون سرت عمه لالالالا بیا دایه بخر مخمل کنم سایه لالالالا گل زیره..... لالالالا حبیب الله از این کوچه مرو بالا که دشمن های بد داری سرت را می برند ازراه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره گلم درخواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیمار اگر خواهه شوه بیمار خداوندا نگاهش دار لالالالا گلزیره.....لالالالای عنبر گوش مو ره بازار ببر بفروش به یک من نان و ده سیر گوشت بیا بنشین بخور خاموش لالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره لالالالا گل فندق بابات رفته سر صندق(صندوق) بیاره یک من فندق لالالالا گل زیره ......لالالالا گل گرجه(گورجه فرنگی) سه تا کفتر به یک بر جه یکی سوخته یکی پخته یکی ذکر خدا گفته لالالالا گل آلو نهال سیب وزردالو نهال سیب ر او (اب) برده دل بچه ر (را) خو(خواب ) بردهلالالالا گلزیره توره خواب خوش گیره لالالالا گل سوسن سرت بردار لبت بوسم لبت بوسم که بو داره که با گل گفتگو داره لالالالا گل پونه گدا اومد در خونه (خانه ) یه نون دادم بدش اومه(آمد ) دو نون دادم خوشش اومه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره (0)
دخت نبي اكرم (ص) البشارت كه عيان مهر فروزان آمد ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين روشن از نور رخش عالم امكان آمد دختر ختم رسل هادي كل ،شاه سبل از پسرده عيان چون مه كنعان آمد دسته دسته ملك از عالم بالا بزمين بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد ساره وآسيه ومريم وكلثوم زبهشت از پي خدمت آن زهره ي تابان آمد آنچنان نور رخ دخت نبي جلوه نمود كه قصور همه ي مكه نمايان آمد نه همين مكه منور شده از طلعت او زسما ـابسمك يكسره رخشان آمد شده از مكه همان نور نمايان كه بطور سالهادر طلبش موسي عمران آمد بهر اين نور كه در صلب خليل الله بود نارنمرود به يك لحظه گلستان آمد گر نبردي بزبان نوح نبي نامش را كي نجات از يم وگرداب وزطوفان آمد يوسف مصر گراين نام نخواندي بزبان كينجاتش زچه وگوشه ي زندان آمد چون نيايد زازل تابه ابد همتايش همسرش شير خدا حامي قر آن امد زين دودرياي فضيلت كه بهم شد واصل خارخ از ايندو نكو لولوء و مرجان آمد نه همين ام ابيها نبي اش خوانده زحق ام فضل ،ام كتاب ، ام امامان آمد شب مولود مهين دخت نبي فاطمه شد عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد تاكه تبريگ بگويد بجهان شيعه {كربلايي} زسوي نوحه سرايان آمد اثر طبع شاد روان نادعلي كربلايي (0)
بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اكبر زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد زانوار رخ نور دو چشم ساقي كوثر عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي كه جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور زلطف قادر قدرت نما از گلبن عفت دوگل گرديده ظاهر ازبراي حيدر صفدر يكي در سوم شعبان ، يكي در چارم شعبان يكي چون شمس رخشان ويكي همچون مه انور يكي فرمانده ي عالم ،وصي احمد خاتم يكي يار ومعين وغم خور سلطان بحر وبر يكي از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها يكي از حضرت ام البنين همچون دروگوهر يكي نامش حسين ابن علي فرمانرواي دين يكي باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور يكي را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان يكي رامرتضي دست رسايش بادو چشم تر براي ياري درماندگان بحرطوفان زا بسوي ساحل عزت ، يكي كشتي ، يكي لنگر دو صدر الدين، دو بدر الدين ، دو ياروياور قر آن يكي وارث بشهرعلم وآن يك پشتيبان در دو رخ زيبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم يكي فرمانده ي اعظم ،يكي سردار وسرلشكر دو جانباز وبرادر ، اين وزير وآن دگر سلطان عيان گرديدبرياري حق ازدو نكو مادر دو روشنگر ، دو عالي فر ، كه بر آنهاخدا بخشد هزاران {كربلايي}را زرحمت در صف محشر اثر طبع نادعلي كربلايي (0)
در روستای کوچ نهارجان بیرجندوبسیاری ازروستاهای دیگراین شهرستان رسمی زیبا به نام شوخوانی(شب خوانی)که درواقع یک نوع مناجات باخدابوده است.مرسوم بوده وهنوزهم اجرا میشودوبه شرح ذیل است که برای مخاطبان وکاربران جهان بیان میگرددویکی از رسوم زیبای ماه رمضان است.هنگام سحرکه می شوداز قدیم مردم ده باصدای خروس خانه بیدارمیشده اند وچون پاس دوم را خروس می خوانده است می فهمیده اند که حالاوقت سحر خوانی یا شوخوانی یا همان مناجات سحرماه رمضان است وناگفته نماندکه علاوه بر صدای خروس ازروی مکان ستاره های آسمان مثلا دب اکبرکه به هفت دختران هم معروف است ویاا زروی جایگاه سه استارکه همان سه ستاره روشن درآسمان است پی به وقت سحر می برده اند و یا ازروی مکان ستاره ی دیگری که به ستاره سحری در نزد مردم روستامعروف است پی می برده اند که حالا وقت اذان صبح است زیرا تاحدود 50سال پیش اصلا ساعتی در روستا وجود نداشته که باساعت بیدارشوند وبه وقت سحر یا اذان صبح پی ببرند.خلاصه چون با صدای خروس بیدارمی شده اند ویا با دیدن ستاره به وقت سحرپی میبرده اند سه یاچهارنفرکه ازآواز وصدای خوبی هم بر خورداربوده اندبه پشت بام خانه ها می رفته اند ویک نفرهم که همسایه ی مسجد بوده است بربالای بام مسجدمی رفته است وهر کدام از این شوخوانان یا شب خوانان تعدادی از اشعاری راکه ذیلا درج میگردد می خوانده اند وبه عبارتی باخدا مناجات می کرده اندتاباشنیدن صدای مناجات یاهمان شوخوانی یاشب خوانی مردم روستا بیدارشوند وسحری بخورندوآماده برای نماز صبح وگرفتن روزه بشوندواما اشعاری که می خوانده اند به ترتیب ذیل شروع میشده است که در چندقسمت به سمع ونظر خوانندگان می رسد: ابتدا می کنم زبسم الله بعد از آن لا اله الا الله ازمحمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله یاالله(کلمه یا الله بعد ازهردوبیت وبه عبارت بهتربعد از هر رباعی تکرارمیشده است) 2 (0)
فیدها
روزنامه الف
leader.ir
ولادت حضرت زینب(س)
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 717354
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 40
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جستجوگر گوگل

دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع وبلاگ نویسان جوان

دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع وبلاگ نویسان جوان

http://www.aviny.com/----

منبع کدهای زیباسازی

Rss
طراح قالب
GraphistThem274

1] ستايش خداي را سزاست كه در يگانه گي اش بلند مرتبه و در تنهاي اش به آفريدگان نزديك است. سلطنتش پر جلال و در اركان آفرينش اش بزرگ است، بر همه چيز احاطه دارد بي آنكه مكان گيرد و جابه جا شود و بر تمامي آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگي او را پاياني نيست آغاز و انجام از او و برگشت تمامي امور به سوي اوست .

[2] اوست آفريننده ي آسمان ها و گستراننده ي زمين ها و حكمران آنها . دور و منزه از خصايص آفريده هاست و در منزه بودن خود نيز از تقديس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزوني بخش بر آفريدگان ، و بخشنده ي بر همه موجودات است ، به نيم نگاهي ديده ها را ببيند و ديده ها هرگز او را نبينند .كريم و بردبار و شكيباست.رحمتش جهان شمول و عطايش منت گزار در انتقام و كيفر سزاواران عذاب بي شتاب است .
[3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشيده ها بر او آشكار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستي فراگير و چيره . نيروي آفريدگان از او و توانايي بر هر پديده ويژه ي اوست ، او را همانندي نيست .در تاريكستان لاشيء او هستي بخش هر هستي است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندي جز او نباشد و اوست ارجمند و حكيم .
[4] ديده ها رابر او راهي نيست و اوست كه ديده ها را دريابد و اوست بر پنهاني ها آگاه و بر كارها دانا ، از ديدن ، كسي وصفش را نيابد و بر چگونگي او از نهان و آشكار دست نيازد مگر او-عز وجل –راه نمايد و خود را بشناساند.
[5] گواهي مي دهم كه او « الله » است همو كه تنزهش سراسر روزگاران را فرا گرفته و پرتوش ابديت را شامل است . فرمانش را بي مشاور اجراكند و تقديرش را بي شريك امضاء وهستي را بي ياور سامان دهد ،
[6] صورت آفرينش اورا الگويي نبوده ، آفريدگان را بدون ياور و سختي و حيله ، هستي بخشيده است جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش او پديدار شده است. پس اوست « الله » و معبودي جز او نيست هم او كه صنعش استوار و ساختمان آفرينش اش زيباست . دادگري كه ستم روا نمي دارد و بخشنده ترين كه كارها به او باز مي گردد.
[7] و گواهي مي دهم كه او الله است كه هر هستي در برابر بزرگي اش فروتن و در مقابل ارجمندي اش رام و به توانايش تسليم و به هيبت اش خاضع است .
[8] پادشاه هستي ها و چرخاننده ي سپهرها و رام كننده ي آفتاب و ماه كه هريك تا اجل معين جريان يابند .او پرده ي شب را به روز و پرده ي روز را به شب –كه شتابان در پي شب است -(اعراف/54) به پيچد هم او شكننده ي هر ستمگر باطل گرا و نابود كننده ي هر شيطان سركش است ،
[9] نه او را ناسازي باشد و نه برايش مانند و انبازي، يكتا وبي نياز ، نه زاده و نه زائيده شده و او را همتايي نبوده (سوره اخلاص)، خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده كند و حكم نمايد ، بداند و بشمارد ، بميراند و زنده كند ، نيازمند و بي نياز فرمايد ، بخنداند و بگرياند نزديك آورد و دور برد ،باز دارد و عطا كند اوراست پادشاهي و ستايش ، به دست تواناي اوست تمام نيكي و هم اوست بر همه چيز توانا.
[10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندي نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذيرنده ي دعا و افزاينده ي عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پري و انسان ، چيزي بر او مشكل ننمايد. فرياد فرياد كنندگان ، او را آزرده نكند و اصرارِ اصرار كنندگان او را به ستوه نياورد .نيكوكاران را نگاهدار و رستگاران را يار ، مومنان را صاحب اختيار و جهانيان را پروردگار است ،هم او كه در همه ي احوال سزاوار سپاس و ستايش آفريدگان است.
[11] او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مي گويم در شادي ورنج و آسايش و سختي و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هايش ايمان داشته فرمان او را گردن مي گذارم و اطاعت مي كنم وبه سوي هرآنچه مايه ي خوشنودي اوست ، مي شتابم و به حكم و فرمان او تسليم ،چرا كه به فرمان بري او شايق واز كيفر او ترسانم زيرا او خدايي است كه كسي از مكرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زيرا او را ستمي نيست).

{ 2 }
[12] و اكنون به بندگي خويش و پروردگاري او گواهي ميدهم ، و وظيفه ي خود را در آنچه وحي شده انجام ميدهم مباد از سوي او عذابي فرود آيد كه كسي را ياراي دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسيار ، دوستي اش - با من - خالص باشد. خداوندي جز او نيست. چرا كه به من هشدار داده كه اگر آنچه در حق علي نازل كرده ،به مردم ابلاغ نكنم ، وظيفه ي رسالتش را انجام نداده ام و خود او –تبارك وتعالي– امنيت از آزار مردم را برايم تضمين كرده و البته كه او بسنده و بخشنده است . پس آنگاه خداوند چنين وحي ام فرمود: «به نام خداوند همه مهر مهرورز اي فرستاده ي ما آنچه از سوي پروردگارت درباره علي و جانشيني او بر تو فرو فرستاديم به مردم برسان وگرنه رسالت خداوندي را به انجام نرسانده اي و او تو را از آسيب مردمان نگاه ميدارد ..»(مائده/67).
[13] هان مردمان ! در تبليغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده كوتاهي نكرده ام و اكنون سبب نزول آيه را بيان مي كنم : همانا جبرئيل از سوي سلام پروردگارم –كه تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرماني آورد كه در اين مكان به پا خيزم و به هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه علي بن ابيطالب برادر وصي و جانشين من در ميان امت و امام پس از من است هم او كه جايگاه اش نسبت به من به سان هارون نسبت به موسي است مگر اين كه پيامبري پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختيار شماست و خداوند تبارك و تعالي آيه اي بر من نازل فرموده كه « همانا تنها ولي و سرپرست و صاحب اختيار شما خداوند و پيامبرش و موءمناني اند كه نماز به پا مي دارند و در ركوع زكات مي پردازند ...» (مائده/55) و قطعاً علي بن ابيطالب نماز بر پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است .
[14] و من از جبرئيل در خواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از ماموريت تبليغ به شما معاف دارد زيرا كمي پرهيزگاران و فزوني منافقان و دسيسه ملامت گران و مكر مسخره كنندگان اسلام را ميدانم همانان كه خداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده : «...به زبان مي گويند آن را كه در دلهايشان نيست و آن را اندك و آسان مي شمارند حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است...»(نور/15)
[15] و نيز از آن روي كه منافقان بارها مرا آزار رسانيده اند تا بدان جاكه مرا اذن (سخن شنو و زود باور ) ناميده اند به خاطر همراهي افزون و تمايل و پذيرش علي از من و توجه ويژه ي من به او ،تا بدان جا كه خداوند آيه اي فرو فرستاد (توبه/61) « و از آنان اند كساني كه پيامبر خدا را آزرده ، گويند او سخن شنو و زود باور است بگو آري او سخن شنو ست بر عليه آنان كه گمان مي كنند او تنها سخن مي شنو د –ليكن به خير شماست او(پيامبر) به خدا ايمان دارد و اهل ايمان را تصديق كرده راستگو مي انگارد و همو رحمت است براي ايمانيان شما و البته براي آنان كه او را ازار دهند عذابي دردناك خواهد بود...» و اگر مي خواستم نام گويندگان چنين سخن را بر زبان آورم و به آنان اشارت كنم و مردمان را به سويشان هدايت كنم ( كه آنان را شناسايي كنند ) ميتوانستم.ليكن به خدا سوگند در كارشان كرامت نموده لب فرو بستم .
[16] با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد شد مگر فرمان او را در حق علي به شما ابلاغ كنم . آنگاه پيامبر (صلي الله عليه و آله) چنين خواند : «...اي پيامبر ! آنچه –در حق علي - از سوي پروردگارت بر تو فرود آمده ابلاغ كن و گرنه رسالت او را انجام نداده اي و البته خداوند تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد ...»(مائده/67)
 
 { 3 }
[17] هان مردمان ! بدانيد اين آيه درباره اوست ژرفاي آن را بفهميد و بدانيد كه خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پيرويش را بر مهاجران و انصار واجب كرده و بر پيروان آنان در نيكي ، و بر صحرانشينان و شهروندان ،و بر عجم و عرب و آزاد و برده و كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و هر يكتا پرست. (هشدار) اجراي فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پيرو و باور كننده اش در مهر است البته كه خداوند او و شنوايان سخن اش و پيروان راهش را آمرزيده است .
[18] هان مردمان ! براي آخرين بار در اين اجتماع به پا ايستاده (با شما سخن مي گويم) سخنم را شنيده پيروي كنيد و فرمان پروردگارتان را گردن گذاريد كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما ، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون با شما سخن مي گويد و پس از من به فرمان او ، علي ولي و امام شماست و سپس امامت ، در فرزندان من از نسل علي خواهد بود تا برپايي رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد .
[19] روا نيست مگر آنچه خدا و رسول و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آنچه آنان ناروا دانند ، و خداوند عز و جل هم روا و هم ناروا را بمن شناسانده و من آموخته هايم را از كتاب خدا و حلال وحرام او را در اختيار علي گذاشته ام.
[20] هان مردمان !او را برتر دانيد ، هيچ دانشي نيست مگر اينكه خداوند در جان من نبشته و من تمامي آن را در جان علي امام پرهيزگاران ضبط كرده ام ،و دانشي نبوده مگر اينكه آن را به علي آموخته ام او پيشواي روشنگر است كه خداوند در سوره ياسين از او گفتگو كرده :« و علم هر چيز را در امام مبين برشمرده ايم...»( يس / 12)
[21] هان مردمان ! او را فراموش نكنيد و از امامتش رو برنتابيد و از سرپرستيش نگريزيد چرا كه شما را به درستي و راستي خوانده و خود نيز بدان عمل مي كند ، او باطل را نابود و شما را از آن باز دارد و هرگز نكوهش نكوهش گران او را از كار باز ندارد .
[22] او نخستين مومن به خدا و رسول اوست و كسي در ايمان به من از او سبقت نجسته و همو جان خود را فداي رسول خدا كرده با او همراه بو ده است تنها او همراه رسول خدا عبادت مي كرد و جز او از مردان كسي چنين نبو د . علي اولين نماز گزار و پرستش كننده ي همراه من است از جانب خدا وند به او دستور دادم تا (در شب هجرت )در بستر من بيارامد و او نيز فرمان برده پذيرفت كه جان خود را فداي من كند .
[24] هان مردمان ! او را برتر بدانيد كه خداوند او را برتري داده و پيشوايي او را پذيرا با شيد كه خداوند او را (به امامت )نصب كرده است .
[25] هان مردمان ! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه ي منكر اورا نپذيرد و چنين كسي را نيامرزد اين است روش قطعي خداوند درباره ناسازگار با امامت علي ،و حتماً او را به عذاب دردناك جاودانه كيفر خواهد كرد . پس ، از مخالفت او بهراسيد وگرنه در آتشي در خواهيد شد كه آتش گيره ي آن مردمانند و سنگ كه براي حق ستيزان آماده شده است .
[26] هان مردمان! به خدا كه پيامبران پيشين به ظهورم بشارت داده اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفريدگان آسمانيان و زمينيانم ، آن كسي كه راستي و درستي مرا باور نكند به كفر جاهلي گذشته در آمده و ترديد در سخنان امروزم همسنگ ترديد در تمامي محتواي رسالت من است و ناباوري در امامت يكي از امامان به سان ناباوري در تمامي آنان است و جايگاه ناباوران امامت ما آتش دوزخ خواهد بود .
[27] هان مردمان خداوند عز و جل از روي منت و احسان خويش اين برتري را به من پيش كش كرده و خدايي جز او نيست . هشدار كه تمامي ستايش هاي من در تمامي روزگاران و هر حال و مقام ، ويژه ي اوست .
[28] هان مردمان ! علي را برتر دانيد كه او برترين از مردان و زنان ، پس از من است تا آن هنگام كه آفرينش برپاست و روزيشان فرود آيد دور دور باد از مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن كه اين گفته ام را نپذيرد و بامن سازگار نباشد .هان! آگاه باشيد جبرئيل سه بار از سوي خداوند خبرم داد هركه با علي ستيزد و بر ولايت او گردن نگذارد نفرين و خشم من بر او باد ، البته بايست هركس بنگرد كه براي فرداي خويش چه پيش فرستاده پس تقوا پيشه كنيد و از ناسازي با علي بپرهيزيد ، مباد گامهايتان پس از استواري در لغزد و همانا خداوند بر كردارتان آگاه است .
[29] هان مردمان! او هم جوار و هم سايه ي خداست كه در كتاب گرانقدر خود ( قرآن ) او را ياد كرده و درباره ستيزندگان با او فرموده : « ... مباد كسي در روز رستاخيز بگويد افسوس كه درباره ي هم جوار و همسايه ي خداوند كوتاهي كرده ام »
[30] هان مردمان! در قرآن انديشه كنيد و ژرفاي آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از متشابهات آن پيروي ننماييد. به خداوند سوگند كه باطن ها و تفسير آن را روشن نمي كند مگر همين كه دست و بازوي او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام مي دارم كه هر آن كس كه من سرپرست اويم اين علي سرپرست اوست و او علي ، فرزند ابي طالب، برادر و وصّي من است. ولايت و سرپرستي او حكمي از سوي خداست كه بر من فرو فرستاده است.
[31] هان مردمان! همانا علي و پاكانِ از فرزندانم از نسل او يادگار گران سنگ كوچك ترند و قرآن يادگار ارزشمند بزرگتر. هر يك از اين دو از ديگر همراه خود حكايت مي كند و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.هان! آنان امانت داران خدا در ميان آفريدگان و حاكمان او در زمين اند. هشدار كه من وظيفه ي خود را ادا كردم.
[32] هان! من وظيفه ام را ابلاغ كردم و به گوش شما رساندم. هشدار كه روشن نمودم. بدانيد كه اين سخن خدا بود و من از سوي او سخن گفتم.
[33] هان بدانيد! هرگز به جز اين برادرم كسي نبايد اميرالمومنين خوانده شود. هشدار كه پس از من امارت مومنان بر كسي جز او روا نباشد.

 {4}
[34] سپس فرمود : مردمان ! كيست سزاوارتر از شمايان به شما ؟ گفتند : خداوند و رسول او . آنگاه فرمود : آن كه من سرپرست اويم پس اين علي ولي و سرپرست اوست . خداوندا پذيراي ولايت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و يار او را ياري كن و رهاكننده ي او را تنها گذار .
[35] هان مردمان ! اين علي است برادر و وصي و نگاهبان دانش من و جاي نشين من در ميان امت وايمان آورندگان به من و بر تفسير كتاب خدا ، او مردمان را به سوي خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودي اوست عمل كند و با دشمنان او ستيز نمايد. او سرپرست فرمانبرداري خدا باشد و بازدارنده از نافرماني او . [36] همانا اوست جانشين رسول الله و فرمانرواي ايمانيان ، و از سوي خدا پيشواي هدايتگر .اوست پيكار كننده ي با پيمان شكنان ، رويگردانان از راستي و درستي و بدر رفته گان از دين.
[37] خداوند فرمايد: « فرمان من دگرگوني نمي پذيرد. » پروردگارا، اكنون به فرمان تو مي گويم : خداوندا دوست داران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن. پشتيبانان او را پشتيباني، يارانش را ياري كن و خودداري كنندگان از ياري اش را رها كن. ناباورانش را از مهرت بران و خشم خود را بر آنان فرود آور.
[38] معبودا ! تو خود در هنگام بيان ولايت علي و برپايي او فرمودي : « امروز آيين شما را به كمال و نعمتم رابراي شما تمام نمودم و با خشنودي اسلام را دين شما قرار دادم.( مائده/ 5) » و نيز گفتي: « همانا دين در نزد خدا تنها اسلام است.(آل عمران/19) » و فرمودي:« و آنكه به جز اسلام ديني بجويد از او پذيرفته نبوده درجهان ديگر در شمار زيانكاران خواهد بود.(آل عمران/85)»
[39] خداوندا تو را گواه مي گيرم كه پيام تو را به مردمان رساندم.
 
 {5}
[40] هان مردمان! خداوند عزوجل دين را با امامت علي تكميل نمود. اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپايي رستاخيز و عرضه بر خدا - پيروي نكنند كرده هايشان در دو جهان بيهوده بوده در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود. « به گونه اي كه نه از عذابشان كاسته و نه بر ايشان فرصتي براي نجات خواهد بود. (بقره/161)»
[41] هان مردمان! اين علي است ياورترين، سزاوارترين، نزديك ترين و گرانقدرترين شما نزد من و خداوند عزوجل و من از او خشنوديم. آيه ي رضايتي در قرآن نيست مگر درباره او و هرگاه خداوند ايمانيان را خطابي نموده به او آغاز كرده . و آيه ي ستايشي نازل نگشته مگر درباره ي او و در سوره ي « هل اتي علي الانسان » گواهي بر بهشت نداده مگر براي او و آن را در حق غير او فرود نياورده و به وسيله آن آيه جز او را نستوده است.
[42] هان مردمان! علي ياور دين خدا، دفاع كننده از رسول اوست و هم او پرهيزكار پاكيزه و رهنماي ارشاد شده« به دست خود خدا است. » پيامبرتان برترين پيامبران، جانشين اش برترين جانشينان و فرزندانش بهترين اوصيايند.هان مردمان! فرزندان پيامبران از نسل آنانند و فرزندان من از نسل اميرالمومنين علي است.
[43] هان مردمان! به راستي كه شيطان اغواگر آدم را با رشك از بهشت رانده. مباد شما به علي رشك ورزيد كه آنگاه كرده هايتان نابود و گام هايتان لرزان خواهد شد. آدم به خاطر يك اشتباه به زمين هبوط كرد حال آنكه برگزيده خداوند عزوجل بود. پس چگونه خواهيد بود كه شما شماييد و دشمنان خدا نيز از ميان شمايند.
[44] هشدار كه با علي نمي ستيزد مگر شقي و سرپرستي اش را نمي پذيرد مگر رستگار پرهيزكار و به او نمي گرود مگر ايمان دار بي آلايش و به خدا سوگند سوره ي « والعصر » درباره او نازل شده است : « به نام خداوند همه مهر مهرورز . به زمان سوگند كه انسان در زيان است. » (والعصر/1-2) مگر علي كه ايمان آورده و به درستي و شكيبايي آراسته است.
[45] هان مردمان! خدا را گواه مي گيرم كه پيام او را به شما رساندم و « بر فرستاده وظيفه اي جز بيان روشن نيست ». (عنكبوت 18 - نور 54)
[46] هان مردمان! « تقوا پيشه كنيد همانگونه كه بايسته است و نميريد جز با شرف اسلام ». (آل عمران/102)

 {6}
[47] هان مردمان! « به خدا و رسول او و نور همراهش ايمان آوريد (تغابن/8)».« پيش از آنكه چهره ها را تباه و باژگونه كنيم، يا چونان اصحاب روز شنبه ( يهودياني كه بر خدا نيرنگ آوردند ) رانده شويد.» (نساء/47) به خدا سوگند كه مقصود خدا از اين آيه گروهي از صحابه اند كه آنان را با نام و نَسَب مي شناسم ليكن به پرده پوشي كارشان مأمورم. آنك هر كس پايه كار خويش را مهر و يا خشم علي در دل قرار دهد (و بداند كه ارزش عمل او وابسته به آن است).
[48] هان مردمان! نور از سوي خداوند در جان من، سپس در جان علي ابن ابيطالب آنگاه در نسل او تا قائم مهدي - كه حق خدا و ما را مي ستاند – جاي گرفته، چرا كه خداوند عزوجل ما را دليل و حجت قرار داده بر كوتاهي كنندگان به عمد، ستيزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهكاران و ستمكاران و غاصبان از تمامي جهانيان.
[49] « هان مردمان! هشدارتان مي دهم همانا من رسول خدايم. پيش از من نيز رسولاني آمده و سپري شده اند. پس آيا اگر بميرم يا كشته شوم به جاهليت برمي گرديد ؟ و آن كه به قهقرا برگردد خدا را زيان نخواهد رسانيد و او سپاس گزاران شكيبا گر را پاداش خواهد داد.(آل عمران/144)»
[50] هان! علي و فرزندان من از نسل او داراي كمال شكيبايي و سپاس گزاري اند.
[51] هان مردمان! «..اسلامتان را بر من منت مگذاريد(حجرات/17) » و بر خدا نيز، كه اعمالتان را بيهوده و تباه خواهد كرد و او بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به« شعله اي از آتش و مس گداخته(الرحمن/35)» گرفتار خواهد كرد.«.. به يقين پروردگار شما در كمين گاه است..(فجر /14)».
[52] هان مردمان! به زودي پس از من«.. اماماني خواهند آمد و شما را به آتش خواهند خواند. آنان در روز رستاخيز تنها و بي ياور خواهند بود(قصص /41)».
[53] آگاه باشيد كه خداوند و من از آنان بيزاريم.
[54] هان مردمان! حتما آنان و ياوران و پيروان و تابعانشان در پست ترين جايگاه آتش خواهند بود، چه جايگاه بدي است منزل متكبران. (نحل/29)
[55] هان! «كه آنان اصحاب صحيفه اند». اكنون هر كه در صحيفه خود نظر كند.
[56] هان مردمان! اينك جانشيني خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جاي مي گذارم در نسل خود تا برپايي روز رستاخيز و اكنون مأموريت خود را انجام مي دهم تا برهان بر هر شاهد و غايب باشد و نيز برهمه ي آنان كه زاده شده يا نشده اند.پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايي رستاخيز ابلاغ كنند.
[57] و به زودي گروهي پس از من! امامت را چپاول كرده به پادشاهي جابجا مي كنند. هان! خشم خدا بر غاصبان و چپاولگران. و« البته به زودي به كار شما جن و انس خواهد پرداخت ..» (الرحمن/31) آن كه مي پردازد – عذاب خواهد نمود- «.. و شعله هاي آتش و مس گداخته بر سر شما ريخته خواهد شد و در آن هنگام هرگز ياري نمي شويد ..» (الرحمن/35)
[58] هان مردمان!«...همانا خداوند عزوجل شما را به خود رها نخواهد كردتا ناپاك را از پاك جدا كند و هر آينه خداوند شما را بر غيب آگاه نمي گرداند.» (آل عمران/179)
[59] هان مردمان! هيچ سرزميني نيست مگر اين كه خداوند به خاطر تكذيب اهل آن – حق را – آن را پيش از برپايي رستاخيز نابود خواهد كرد و آن را به« امام مهدي »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ي خود را انجام خواهد داد.
[60] هان مردمان! شمار فزوني از گذشتگان شما گمراه شدند و خداوند نابودشان كرد و همو نابود كننده ي آيندگان است. خداوند تعالي فرموده : «... آيا پيشينيان را تباه نكرديم ؟ و در پس آنان آيندگان را نابود نساختيم ؟ آري با مجرمان اين چنين كنيم. واي بر ناباوران در روز رستاخيز ! ...» (مرسلات/19)
[61] هان مردمان! همانا خداوند مرا فرمان داده و بازداشته و من نيز به دستور او به علي امر و نهي كرده ام، پس دانش امر و نهي در نزد علي است. فرمان او را بشنويد تا سلامت مانيد و اطاعتش كنيد تا هدايت شويد و از آن چه باز مي دارد خودداري كنيد تا راه يابيد و به سوي مقصد او حركت كنيد و هرگز راه هاي پراكنده شما را از راه او باز ندارد. (انعام/153)
 
 {7}
[62] هان مردمان! خداوند را صراط مستقيم منم كه فرمان به پيروي آن داده و سپس علي است و آنگاه فرزندانم از نسل او ، پيشوايان هدايت اند كه به راستي و درستي راه مي برند و با حق دادگري كنند. سپس چنين خواند : « به نام خداوند همه مهرِ مهر ورز . تمامي ستايش ها ويژه ي پروردگار جهانيان است. هم او كه به همه آفرينش مهر مي ورزد و به ويژگان ، مهرِ ويژه دارد. فرمان رواي روز جزا است. خداوندا !تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم ، ما را به صراط مستقيم رهنمايي كن . راه آنان كه منت نهاده نعمتشان بخشيدي ، نه راه خشم شدگان و نه راه گمراهان ! ... (حمد/1-7) و آنگاه ادامه داد : اين سوره درباره ي من نزول يافته و شامل امامان است و به آنان اختصاص يافته . آنان اند «.. اولياي خدا كه ترس و اندوهي برايشان نباشد ». (يونس/62) هان ! « همانا حزب الهي چيره خواهد بود ... » (مائده/56)
[63] هان ! «...ستيزندگان آنان گمراه و نابخردو همكاران شياطين اند كه براي گمراهي مردمان ، سخنان بي هوده را به يكديگر مي رسانند...» (انعام/112)
[64] هشدار : خداوند در كتاب خود از دوستان امامان چنين ياد كرده : « ... (اي پيامبر ما) نمي يابي ايمان آوردگانِ به خدا و روز بازپسين را كه ستيزه گران خدا و رسول او را دوست بدارند، گرچه پدران ، فرزندان ، برادران و خويشانشان باشند. خداوند ايمان را در دل هايشان تثبيت فرموده و با روحي از سوي خود، ايشان را تاييد نموده، آنان را جاودانه در بهشت هايي در خواهد آورد كه از زير درختان آن ها نهرها جاري است ، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند، همانان اند حزب خدا. هشدار كه حزب الهي رستگارانند.» (مجادله/22)
[65] هان! دوست داران امامان ، مومناني هستند كه خداوند عزوجل چنين توصيف فرموده است: «... آنان ايمان آورده باور خود را به شرك نيالوده اند، پس ايشان در امان اند و راه يافتگان ...». (انعام/82)
[66] هشدار! ياران پيشوايان به باور رسيده گان اند و دور از ترديد و انكار ! (حجرات/15)
[67] هشدار ! ايشان با آرامش و سلام به بهشت در خواهند شد و فرشتگان با رفاه و تسليم آنان را پذيرفته مي گويند : درود بر شمايان، اكنون پاكيزه شده ايد ! « ...در بهشت جاودانه در آييد...». (حجر/46)
[68] هان ! بهشت پاداش دوستان امامان است كه در آن بي حساب روزي داده خواهند شد .... (غافر/40) .
[69] هشدار ! دشمنان امامان ، در آتش درآيند .. (نساء/10) .
[70] هشدار ! كه ناله ي افروزش جهنم را در حالي كه شعله هاي آن زبانه مي كشد ، مي شنوند و زفير (صداي بازدم ) آن را درمي يابند .... (ملك/7) .
[71] و خداوند در وصفشان فرمايد : « هرگاه امتي در جهنم درآيد همتاي خود را نفرين كند تا آن كه تمامي آنان به يكديگر بپيوندند ، پسينيان به پيشينيان گويند پروردگارا ! اينان ما را گمراه كردند پس بر آنان كيفر دوچندان از آتش فرود آور ، خداوند فرمايد براي هر دو گروه كيفر دوچندان خواهد بود و ليكن شما نمي دانيد.» (اعراف/38)
[72] هشدار ! كه خداوند درباره ي دشمنان امامان فرمايد : «...هر گروه از آنان كه در جهنم انداخته شوند، نگاهبانان آن مي پرسند مگر بر شما ترساننده اي نيامد ؟ پاسخ دهند چرا ! ليكن تكذيب كرده گفتيم خداوند خبري نداده و شمايان نيستيد مگر در گمراهي بزرگ...» و نيز گفتند : «...اگر سخن خدا را مي شنيديم يا انديشه مي كرديم اكنون در ميان اهل آتش نبوديم...». پس اينان به گناه خود اعتراف نمودند، پس دور باد دوزخيان از رحمت خداوند. (ملك/8-11)
[73] هان! ياران امامان در نهان، از پروردگار خويش ترسانند. آمرزش و پاداش بزرگ بر ايشان خواهد بود. (ملك/12)
[74] هان مردمان! چه بسيار راه است ميان شعله هاي آتش و پاداش بزرگ !
[75] هان مردمان! ستيزه جوي ما كسي است كه خداوند او را ناستوده و نفرين فرموده و ياران و دوستان ما آنان اند كه خداوند ايشان را ستوده و دوست مي دارد.
[76] هان مردمان! همانا من انذارگرم و علي بشارت دهنده ! [77] هان كه من بيم دهنده ام و علي رهنماست.
[78] هان كه من پيامبرم و علي وصي من است.
[79] هان مردمان! من رسول ام و علي امام و وصي پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اويند. آگاه باشيد من والد آنان و ايشان از صلب اويند.
 
 {8}
[80] آگاه باشيد همانا آخرين امام، قائم مهدي از ماست.
هان ! او بر تمامي اديان چيره خواهد بود.
هشدار ! اوست انتقام گيرنده ي از ستمكاران.
هشدار ! اوست فتح كننده ي دژها و منهدم كننده ي آن ها !
هشدار ! اوست چيره بر تمامي قبايل مشركان و رهنماي آنان.
[81] هشدار ! اوست خون خواه تمامي اولياي خدا.
هان ! همانا او ياور دين خداست.
[82] هان ! او از دريايي ژرف پيمانه هايي افزون گيرد.
هشدار ! او به هر ارزشمندي به اندازه ي ارزش او و به هر نادان و بي ارزشي به اندازه ي ناداني اش نيكي كند.
هان ! او نيكو و برگزيده ي خداست.
هشدار ! اوست ميراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراك ها.
[83] هان ! او از پروردگارش خبر دهد و نشانه هاي او را برپا كند و استحكام بخشد .
هشدار ! اوست باليده و استوار.
آگاه باشيد ! هم اوست كه اختيار امور جهانيان به او سپرده شده است.
[84] هان ! پيشينيان از قرن ها ظهور او را پيشگويي كرده اند.
[85] هشدار ! اوست حجت پايدار و پس از او حجتي نخواهد بود. (اين تعبير به عنوان حجت، امامت و مسئوليت است و نظري به رجعت ديگر امامان ندارد. زيرا آنان حجت هاي پيشين اند كه دوباره رجعت خواهند كرد.) راستي و درستي و روشنايي جز با او نيست.
[86] هان ! كسي بر او پيروز نخواهد شد و ستيزنده او ياري نخواهد گشت.
هشدار ! او ولي خدا در زمين، داور او در ميان مردم و امانت دار امور آشكار و نهان است.

 {9}
[87] هان مردمان ! من پيام خدا را برايتان آشكار كرده، تفهيم نموده ام و اين علي است كه پس از من شما را آگاه مي كند.
[88] اينك شما را مي خوانم كه پس از پايان خطبه براي انجام بيعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهيد.
[89] هشدار ! من با خداوند بيعت كرده ام و علي با من پيمان بسته است و اكنون از سوي خداي عزوجل بر امامت او از شمايان پيمان مي گيرم. ( اي پيامبر ! ) آنان كه با تو بيعت كنند، هر آينه با خدا بيعت كرده اند. دست خدا بر فراز دستان آنان است و آن كس كه بيعت شكندبه زيان خود شكسته و خداوند آن را كه بر پيمان الهي وفادار باشد پاداش بزرگي خواهد داد.
 
 {10}
[90] هان مردمان ! همانا حج و عمره از شعائر و آداب خدايي است. پس زائران خانه خدا و عمره كنندگان بر صفا و مروه بسيار طواف كنند و آن كس كه در انجام كار خير فرمان برداري كند، پس حتما خداوند سپاس گزارِ داناست.(بقره/158)
[91] هان مردمان ! در خانه ي خدا حج به جاي آوريد، هيچ خانداني داخل آن نشد مگر بي نياز شد و مژده گرفت و آنكه روي از آن برتافت بي بهره و نيازمند گشت.
[92] هان مردمان ! مومني در موقف ( عرفات، مشعر، منا ) نماند مگر اينكه خداوند گناهان گذشته ي او را آمرزيد. پس بايسته است كه پس از پايان اعمال حج ( با پاكي ) كار خود را از سر گيرد.
[93] هان مردمان ! حاجيان، از سوي خداوند كمك شده و هزينه هاي سفرشان جايگزين خواهد شد و البته خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد فرمود. هان مردمان ! خانه ي خدا را با دين كامل و ژرفايي دانش ديدار كنيد و از زيارت گاه ها جز با توبه و بازايستادن ( از گناهان ) بر نگرديد.
[94] هان مردمان ! نماز را به پا داريد و زكات پردازيد همان سان كه خداوند عزّوجلّ امر فرموده است. پس اگر زمان بر شما دراز شد و كوتاهي كرديد و يا از ياد برديد علي صاحب اختيار و تبيين كننده ي بر شماست. همو كه خداوند عزّوجلّ پس از من او را امانت دار خويش در ميان آفريدگان نهاده است. او از من و من از اويم. همانا او و جانشينانش از فرزندان من به پرسش هايتان پاسخ داده ، آنچه را نمي دانيد به شما مي آموزند.
[95] هان ! روا و ناروا بيش از آن است كه آن ها را شمارش كرده يكباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از اين روي مامورم كه از شما پيمان بگيرم كه دست در دست من نهيد در پذيرش آن چه از سوي خداوند درباره «علي اميرمومنان» آورده ام و درباره اوصياي پس از او كه از من و اويند. اين امامت در ميان آنان پايدار است و فرجام آنان « مهدي » است و استواري پيشوايي تا روزي است كه او با خداوند قدر و قضا ديدار كند (قيامت) .
[96]هان مردمان ! شمايان را به هر روا و ناروا ( حلال و حرام ) رهنمايي كردم و از آن بر نمي گردم. هان ! آنها را ياد آوريد و نگه داريدو يكديگر را به آن توصيه كنيد و احكام خدا را دگرگون نسازيد. هشدار ! دوباره ياد مي آورم: هان ! نماز به پا داريد و زكات بپردازيد و به معروف فرمان دهيد و از منكر باز داريد.
[97] هشدار ! برترين بخش امر به معروف اين است كه به گفته ي من – درباره امامت و ولايت علي و فرزندان او – برسيد و سخنم را به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگاري با من باز داريد كه اين سخنان ، فرمان خدا و من است. هان ! هيچ امر به معروف و نهي از منكري جز با امام معصوم تحقق و كمال نمي يابد.
[98] هان مردمان! قرآن بر شما روشن مي كند كه امامان پس از علي فرزندان اويند و من به شما معرفي كردم كه آنان از او و از من اند چرا كه خداوند در كتاب خود مي گويد : « امامت را فرماني پايدار در نسل او قرارداد...» (زخرف/28) و من نيز گفته ام مادام كه به آن دو – قرآن و امامان – تمسك كنيد گمراه نخواهيد شد.
[99] هان مردمان! پرهيزكاري! پرهيزكاري! از سختي رستخيز به پرهيزيد آن سان كه خداوند عزوجل فرموده : « البته زمين لرزه ي رستاخيز حادثه اي بزرگ است ...» (حج/1)
[100] ياد آوريد مرگ و قيامت را ، حساب و ترازوهاي ( اعمال) را ، محاسبه ي در برابر پروردگار جهانيان و پاداش و كيفر را . پس آن كه نيكي كرد پاداش گيرد و آن كه بدي كرد بهره اي از بهشت نخواهد برد.
 
 {11}
[101] هان مردمان ! شمار شما بيش از آن است كه در يك زمان با يك دست با من بيعت كنيد . از اين روي خداي عزّوجلّ دستور فرموده كه از شما اقرار زباني گيرم و پيمان سرپرستي علي« امير المؤمنين » را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند چرا كه گفتم كه فرزندانم از نسل اويند.
[102] پس همگان بگوييد :« البته كه سخنان تو را شنيده پيروي مي كنيم و از آن خوشنود و بر آن گردن گذار ، و بر آن چه از سوي پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان علي« امير المؤمنين » و ديگر امامان – ازصلب او – به ما ابلاغ كردي ، با تو پيمان مي بنديم ، پيماني با دل ، با جان با زبان و با دستانمان ، با اين پيمان زنده ايم و با آن خواهيم مرد و با اين اعتقاد برانگيخته مي شويم و هرگز آن را دگرگون نكرده شك و انكار نخواهيم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته پيمان نشكنيم.
(اي رسول خدا) ما را به فرمان خدا پند دادي ، درباره علي امير مومنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسين و پيشوايان بعد از آن دو ، كه خداوند بر پايشان كرده . اينك براي آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد از دل ها ، جان ها، زبان ها و درون ها و از دستانمان ، هركس توانست با دست و گرنه با زبان بيعت نمود ديگر پيمان نخواهيم شكست و خداوند دگرگوني از ما نبيند و از اين پس فرمان تو را به نزديك و دور از فرزندان و خويشان خواهيم رساند و خداوند را بر آن گواه گرفته او بر گواهي كافي است و تو نيز بر ما گواه باش .
[103] هان ! مردمان ! اكنون چه مي گوييد ؟
البته خداوند هر صدايي را مي شنود و بر اسرار دلها آگاه است (هرآن كس كه هدايت پذيرد به خير خويش پذيرفته و آن كه گمراه شد به زيان خود رفته..) (زمر/41). و آن كس كه بيعت كند حتماً با خداوند پيمان بسته « دست خدا بالاي دستان آن هاست ...» (فتح/10)
[104] هان مردمان آنك با خداوند بيعت كنيد و با من پيمان ببنديد و با علي امير مؤمنان و حسن و حسين و با امامان از نسل آنان كه پس از آنان خواهند بود اماماني كه فرماني پايدار در دنيا و آخرت اند.
خداوند مكّاران را تباه مي كند و به باوفايان مهر مي ورزد « هركس پيمان شكند البته به زيان خود گام نهاده و آن كه بر عهدش پا برجا ماند بزودي خدا او را پاداش بزرگي خواهد داد...» (فتح/10).
[105] هان مردمان ! بگوييد هر آن چه به شما گفتم ! و به علي با لقب« امير المؤمنين » سلام كنيد و اكنون بگوييد :« شنيديم و فرمان مي بريم پروردگارا ، آمرزشت خواهيم و به سوي توست بازگشت » (بخشي از آيه 285 بقره) و بگوييد : « تمام ستايش و سپاس خدايي راست كه ما را به اين را هدايت فرمود و گرنه راه نمي يافتيم و البته فرستادگان پروردگارمان به درستي آمده اند...» ( اعراف/43 )
[106] هان مردمان ، برتري هاي علي بن ابيطالب نزد خداوند عزّوجلّ – كه در قرآن نازل فرموده – بيش از آن است كه من يكباره برشمارم ، پس هركس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت ، او را باور كنيد.
[107] هان مردمان ! (احزاب/71) فرمان بردار از خدا و فرستاده ي او و از علي و امامان كه نام بردم به رستگاري بزرگ دست يافته است .
[108] هان مردمان ، سبقت جويان به بيعت و پيمان و سرپرستي او و سلام كنندگان بر او با لقب« امير المؤمنين » رستگارانند و در بهشت هاي پر بهره خواهند بود .
[109] هان مردمان ! آنچه خدا را خوشنود مي كند بگوييد ، و اگر شما و تمامي زمينيان كفران ورزند خدا را زياني نخواهد رسيد.
[110] خداوندا بيامرز ايمان آورندگان به آن چه ادا كرده و فرمان دادم ، و بر انكاركنند گان كافر خشم گير و الحمدلله رب العالمين
 
                                                                                             
در كوي حيدر ، در « مهر باران »                      شرط است پاكي بر جمله ياران ،

راهي ندارد آلوده دامن تنها و تنها ، پرهيزكاران

فكر نكنم شما اين شعر رو به طور كامل جايي ديده باشيد .

عصر يك جمعه ي دلگير

دلم گفت بگويم بنويسم كه چرا عشق به انسان نرسيده است؟

چرا آب به گلدان نرسيده است؟

چرا لحظه ي باران نرسيده است؟

وهر كس كه در اين خشكي دوران به لبش جان نرسيده است

به ايمان نرسيده است

و غم عشق به پايان نرسيده است.

بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد،

بنويسد كه هنوزم كه هنوز است چرا يوسف گمگشته به كنعان نرسيده است ؟

چرا كلبه احزان به گلستان نرسيده است؟

دل عشق ترك خورد،

گل زخم نمك خورد،

زمين مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،

زمين مرد، زمين مرد ،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،

و در حسرت يك پلك نگاه است،

ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد كاش به جايي،

برسد كاش صدايم به صدايي…

***

عصر اين جمعه ي دلگير

وجود تو كنار دل هر بيدل آشفته شود حس،

تو كجايي گل نرگس؟

به خدا آه نفس هاي غريب تو كه آغشته به حزني ست زجنس غم و ماتم،

زده آتش به دل عالم و آدم

مگر اين روز و شب رنگ شفق يافته، در سوگ كدامين غم عظمي به تنت رخت عزا كرده اي؟ اي عشق مجسم!

كه به جاي نم شبنم

بچكد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نكند باز شده ماه محرم كه چنين مي زند آتش به دل فاطمه آهت

به فداي نخ آن شال سياهت

به فداي رخت اي ماه!

بيا
صاحب اين بيرق و اين پرچم و اين مجلس و اين روضه و اين بزم توئي ،

آجرك الله!

عزيز دو جهان يوسف در چاه ،

دلم سوخته از آه نفس هاي غريبت

دل من بال كبوتر شده

خاكستر پرپرشده،

همراه نسيم سحري

روي پر فطرس معراج نفس گشته هوايي

و سپس رفته به اقليم رهايي،

به همان صحن و سرايي كه شما زائر آني

و خلاصه شود آيا كه مرا نيز به همراه خودت

زير ركابت

ببري تا بشوم كرب و بلايي؟

به خدا در هوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،

نگهم خواب ندارد،

قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،

شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گويند به انگشت اشاره

مگر اين عاشق بيچاره ي دلداده ي دلسوخته ارباب ندارد

تو كجايي؟

تو كجايي؟

شده ام باز هوايي،شده ام باز هوايي…

***

گريه كن

گريه وخون گريه كن، آري

كه هر آن مرثيه را خلق شنيده است

شما ديده اي آن را

و اگر طاقتتان هست،

كنون من نفسي روضه ز مقتل بنويسم،

و خودت نيز مدد كن كه قلم در كف من

هم چو عصا در يد موسي بشود چون تپش موج مصيبات بلند است،

به گستردگي ساحل نيل است،

و اين بحر طويل است

وببخشيد كه اين مخمل خون، بر تن تبدار حروف است

كه اين روضه ي مكشوف لهوف است،

عطش بر لب عطشان لغات است

و صداي تپش سطر به سطرش همگي موج مزن آب فرات است،

و ارباب همه سينه زنان، كشتي آرام نجات است ،

ولي حيف كه ارباب «قتبل العبرات» است،

ولي حيف كه ارباب«اسير الكربات» است،

ولي حيف هنوزم كه هنوز است

حسين ابن علي تشنه ي يار است

و زني محو تماشاست زبالاي بلندي،

الف قامت او دال و همه هستي او در كف گودال و سپس آه كه «الشّمرُ »

خدايا چه بگويم «كه شكستند سبو را و بريدند »

دلت تاب ندارد

به خدا با خبرم

مي گذرم از تپش روضه كه خود غرق عزايي،

تو خودت كرب و بلايي،

قسمت مي دهم آقا به همين روضه كه در مجلس ما نيز بيايي،

تو كجايي … تو كجايي… .

شاعر :

سيد حميدرضا برقعي-به نقل از سايت مسجدمقدس جمكران -كانون وبلاگهاي مهدوي

فلك باآل پيغمبر بسي جور وجفا كردي     ستم اندازه اي دارد ،توبيحد ظلمها كردي

شدي همدست با دونان ،نمودي جور با خوبان    نه خوفيدر دل از فدا، نه شرم از مصطفي كردي

زگلزارنبوت هرگلي كاندر وجود آمد         زگلشن چيديش ، بردي بخواري مبتلا كردي

فلك ! داني چها كردي به آل احمد مختار        يكايك را زملك آواره وبي اقربا كردي

غريب وبيكس ومسموم آن هم با لب عطشان    چنين ظلمي بعالم كس نكرده ، تو چرا كردي

بوقت احتضارش از چه بستي در بروي او   چه خونها زين عزا اندر دل اهل ولا كردي

زبعد فوت جسمش را فكندي از چه روي بام    عجب دارم كه همسر از چه آن جور وجفاكردي

شهي كه سايه ي لطفش بفزق خلق ايجاد است         تنش را سايه بان از بال مرغان هوا كردي

فلك از جور تو نالم ويا از جور ام الفضل         تو آن بيدادهاكردي ويا آن بيوفاكردي 

اگر چه نيست تقصير تو ليك از سوز دل گويم            كه عالمرا چو آذر زين عزا ، نوحه سرا كردي

--به نقل از : ديوان سيد غلامرضا آذر حقيقي خراساني -جلد اول-صص ۱۲۳-۱۲۴ انتشارات طوس -مشهد -چاپ سوم -۱۳۴۸ هجري شمسي

X