دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
قلب زهراچودل احمد مختار بسوخت كز شرار محنش گنبذ دوار بسوخت
خون ديوار ودر سوخته را هركه بديد جان او از شرر آن در وديوار بسوخت
وقعه ي ميخ در وضرب لگد سوخت مرا سينه ي فاطمه چون زآتش مسمار بسوخت
داستان پس در وقعه ي جانسوز بود زآن محن ديده ي هر ثابت وسيار بوخت
چه كشيده است ندانم زغلاف شمشير كه دل وپهلويش از شعله ي آزار بسوخت
تازيانه بنموده است سيه بازوي وي عالمي زين ستم دشمن خونخوار بسوخت
رنجه كردند دلش چون فدكش گشتي غصب كه از آن رنجُ دل احمد مختار بسوخت
بشكند دست عدو چون برخش سيلي زد كه از آن ُ صورت گنجينه ي اسرار بسوخت
محسنش سقط شد (آهي )زهمان ضربت در زين غم وغصه دل حيدر كرار بسوخت
---به نقل ازديوان آهي -جلد دوم -ص ۱۰۷-سروده ي َلي آهي -انتشارات خزر -تهران-