دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ
از داغ تو اي مادر مي سوزم ومي سازم افتاده بجان آذر مي سوزم ومي سازم
آن شب كه نظر كردم بر صورت نيكويت ديدم كه بود نيلي ازظلم عدو رويت
زآن دم كه شدم آگه از سينه وپهلويت من تا بصف محشر مي سوزم ومي سازم
كي ميرود از خاطر آن اشك دو چشمانت آن ناله ي جانسوزت ،آن رنج فراوانت
كردي رخ خود نهان مخفي زيتيمانت از بهرتو پا تاسر مي سوزم ومي سازم
ازبهر تواي مادر تاريك بود روزم چون شمع بجاي تو شب تا بسحر سوزم
درخانه ي تاريكت من ، بال ور افروزم چون خرمني ازآذر مي سوزم ومي سازم
اي كاش مرا باخود مي بردي ازاين دنيا زيرا كه بدون تو سخت است جهان بر ما
اي گل زخزان تو شد ديده ي من دريا چون جوجه ي بي مادر ، مي سوزم ومي سازم
اي كاش كه مي بودي تا شانه زني مويم اين گرديتيمي را شويي زسر ورويم
بعدازتو غم دل را مادر به كه من گويم دائم بدو چشم تر مي سوزم ومي سازم
اي مونس طفلانت مادر بكجا رفتي غمخوار يتيمانت ، مادر بكجا رفتي؟
با سينه ي سوزانت ، مادر بكجا رفتي ؟ تو رفتي من يكسر مي سوزم ومي سازم
بر خلق جهان دادي تو درس شهامت را بايد زتوآموزد ديندار ، شجاعت
كردي زقيام خود برپا تو قيامت را از بهر تواي رهبر ، مي سوزم ومي سازم
شد محسن مظلومت ،كشته زفشار در بر خاك در افتادي ، مانند گل پرپر
زد (كرببلايي) را داغ تو بجان آذر زآن آذر وضرب در ، مي سوزم ومي سازم
اثر طبع نادعلي كربلايي -ارمغان كربلا -ص ۷۰-۷۱ -انتشارات خزر -تهران -----