معرفی وبلاگ
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام) ویارانشان-در تبيان -شاهکارهای ادب فارسی در باره چهارده معصوم (ع)ویاران شان روزنوشتهای ناب از شاهکارهای ادب فارسی -باما باشید ولذت ببرید اگر اهل ذوق باشید حتما به شما خوش خواهد گذشت.ضمنا با همین یوزر می توانید درپارسی بلاگ -پرشن بلاگ -ایران بلاگ وشیعه نتورک وچندین سایت دیگر:هات میل ویاهو ولوکس بلاک وپیکاسا واس کی درایو -فتولیوکام -جی بلاگ--رزبلاگ-عسل بلاگ-اریسفا-پارسفا-فطرت-علمدار -علمدار 133- مهدی بلاگ-مسجدجمکران- تبیان-لوکس بلاگ-زن بلاگر-بلاگر-شیعه ها --شیعه آن لاین-مجله ی ادبی بیشه- پردیس من- عاشورا -رادیو معارف- بلاگ ای کی- یاهوپلاس-داشبورد-وسایتهای دیگری - کارهای مراتماشا کنید.متشکرم ---------------------------------------
صفحه ها
دسته
مادران بیرجندی ویا کسانی که می خواهند کودک گریه نکند وزودتر بخواب رودویا زودتر از گریه کردن دست بر داردوآرام شود ، قسمتی از لالایی های ذیل در حدی که حفظ دارند در گوش کودک یا نوزاد می خوانند ویا کودک را بغل می گیرند و در خالی که به دوروبرشان می چرخند وراه می روند لالایی می خوانند تا کودک آرامشود ویا بخواخوش فرو رودوحلاصل ومجموعه لالایی هایی که از مادران ویا دختران وزنان فامیل کودک وحتی عمع کودک یاخالهکودک شنیده شده ودیده شدهوجمع اوری گردیده درذیل تقدیم می گردد:لاللالاگل زیره توره (را) خواب خوش گیره بابات رفته زنی گیره نه نت از غصه می میره زن بابات سیاه باشه گلوبندش طلا باشه کنیز صد تو من گیره کنیزی که سیاه باشه لالالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش الهی زود برگرده گلوبند طلاگیره لاللالاگل زیره توره خواب نمی گیره لالا لالا گل گندم برات گهواره می بندم اگر امر خدا باشه که گهواره ت طلا باشه لالالالا گل زیره چره (چرا ) خوابت نمی گیره لالالالا گل زردی چقدر مادر تو پردردی ! لالاللالا به مشهد شی ( بروی =بشوید) یپای تخت حضرت شی اگر حضرت توره خواه (خواهد) تو جاروکش حضرت شی(شوی) لالالالا گل زیره توره خواب خوشی گیره لالا لالا یی گلم رفته به ملایی گلم رفته که ملا شه( مکتب داربشود) دل مادرتسلی شه لاللالالا گل زیره چره خوابت نمیگیره لالا لالای لایی چغوک بچه ی صحرایی لالالا لا کلونک شی ازاو کوچه روانک شی تو قرآن در بغل گیری توهم ملای مکتب شی لاللالالاگل زیره .....لالالالا به کاهی شی بپای قبر بی بی شی اگر بی بی (بی بی زینب خاتون خواهرامام رضا) توره خواهه تو جارو کش بی بی شی لالالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره بخواب ای گل بخواب ای گل ! بخواب ای خرمن سنبل بخواب ای گل که خو (خواب)داری تو مبل شیر گو (گاو) داری لالاللالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا عسل باشی دلم خواهه پسر باشی به هر منزل که بنشینی تو جادار پدر باشی لالالالا گل زیره .......لاللالالا گلم باشی تسلای دلم باشی بخوابی از سرم وا شی لالالالا گل زیرا توره خواب خوشی گیرهلالالالا به گل مونی (مانی) به آب زیر پل مانی سحرگاهان که بر خیزی به خرمن های گل مونی (شبیه هستی )لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا ی لالایی برو لولوی صحرایی برو لولو برو گم شو تو از طفلم چه می خواهی ؟ لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره..لالالالا گل نعناع بابات رفته شدم تنها لالالالا گل عناب شدم از گریه هات بی تاب لالالالا گل یاسم نگین سبز الماسم لالالالا گل پسته شدم از دست تو خسته لالالالا گل پنبه به قربون سرت عمه لالالالا بیا دایه بخر مخمل کنم سایه لالالالا گل زیره..... لالالالا حبیب الله از این کوچه مرو بالا که دشمن های بد داری سرت را می برند ازراه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره گلم درخواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیمار اگر خواهه شوه بیمار خداوندا نگاهش دار لالالالا گلزیره.....لالالالای عنبر گوش مو ره بازار ببر بفروش به یک من نان و ده سیر گوشت بیا بنشین بخور خاموش لالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره لالالالا گل فندق بابات رفته سر صندق(صندوق) بیاره یک من فندق لالالالا گل زیره ......لالالالا گل گرجه(گورجه فرنگی) سه تا کفتر به یک بر جه یکی سوخته یکی پخته یکی ذکر خدا گفته لالالالا گل آلو نهال سیب وزردالو نهال سیب ر او (اب) برده دل بچه ر (را) خو(خواب ) بردهلالالالا گلزیره توره خواب خوش گیره لالالالا گل سوسن سرت بردار لبت بوسم لبت بوسم که بو داره که با گل گفتگو داره لالالالا گل پونه گدا اومد در خونه (خانه ) یه نون دادم بدش اومه(آمد ) دو نون دادم خوشش اومه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره (1)
اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذاری شده است: یکی حدیث ثقلین (1) ، که پیامبراکرم(ص) در کمتر از نود روز در چهار مکان آن را به مردم گوشزد کرد; دیگری حدیث غدیر. می توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.سفارش بیش از حد پیامبر(ص) در باره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینی امیرمومنان(ع) نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران آشوبی بود که امت اسلامی بعد از وی با آن رو به رو می شود.اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبرگرامی اسلام(ص) است. مادراین مقاله واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعی غدیر یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) مورد مطالعه قرارمی دهیم.رسول خدا و غدیرشیخ صدوق در کتاب «امالی » از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدش چنین نقل می کند: روزی رسول گرامی اسلام(ص) به امیرمومنان(ع)فرمود: ای علی، خداوند آیه «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » (2) را در باره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسی که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، کردارش باطل است. ای علی، من جز سخن خدانمی گویم. (3)امام علی و غدیرسلیم بن قیس هلالی به بیعت امیرمومنان(ع) باابوبکر اشاره کرده،می گوید: «ثم اقبل علیهم علی فقال: یا معشرالمسلمین والمهاجرین و الانصار انشد کم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم کذا و کذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذکرهم ایاه قالوا نعم » (4)پس علی(ع) به مردم فرمود: ای مسلمانان ومهاجران و انصار، آیا نشنیدید که رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایی را که پیامبر(ص) در آن روزفرموده بود به مردم یاد آوری کرد. همگی گفتند: آری.در این زمینه می توان به استدلالهای امیرمومنان علی(ع) اشاره کرد. از جمله استدلال آن حضرت برای ابوبکر که فرمود: بر اساس حدیث پیامبر(ص) در روز غدیر، آیا من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ ابوبکر گفت: شما. (5)ابی الطفیل می گوید: در روزشورا در خانه بودم و شنیدم که علی(ع) گفت: آیا غیر از من کسی در میان شما هست که پیامبر(ص) به او گفته باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» همگی گفتند:نه. (6)حضرت زهرا(س) و غدیرابن عقده در کتاب معروفش «الولایه » از محمد بن اسید چنین روایت کرده است: از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر(ص) پیش ازرحلتش در باره امامت امیرمومنان چیزی فرمود؟آن حضرت جواب داد: «و اعجباانسیتم یوم غدیرخم;» (7) شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردید؟!فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل کرد که پیامبر در روز غدیرفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه » (8)امام حسن مجتبی(ع) و غدیرازامام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامی که می خواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر(ص) شنیدند که در باره پدرم فرمود: «انه منی بمنزله هارون من موسی »; همچنین دیدند که پیامبر(ص) وی رادر غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود. (9)امام حسین(ع) و غدیرسلیم بن قیس می نویسد: امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنی هاشم را جمع کرده فرمود: آیامی دانید پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را در روز غدیر خم نصب کرد؟همگی گفتند: آری. (10)امام زین العابدین(ع) و غدیرابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، می گوید: به علی بن حسین گفتم:«من کنت مولاه فعلی مولاه » یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده »; به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش. (11)امام محمد باقر(ع) و غدیرابان بن تغلب می گوید: از امام باقر(ع) در باره گفته پیامبر:«من کنت مولاه فعلی مولاه » پرسیدم: حضرت فرمود: ای اباسعید،پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهدبود. (12)امام جعفرصادق(ع) و غدیرزید شحام می گوید: نزد امام صادق بودم، مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر(ص) وجود دارد وچنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد.مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟حضرت فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا»; بدین وسیله ولایت را تمام گردانید واگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد.(13)امام موسی کاظم(ع) و غدیرعبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسی بن (1)
​ تا به محراب دعا خون خدا شد ریخته                 حرمت ار محراب رفت ورونق منبر شکست معبدین لات وعزی را چو شد فرصت بدست               شهر علم مصطفی را از عداوت ، در شکست ابتدا شور صخیفه منتهی در نهروان                     زاتحاد آن دو ،فرق ساقی کوثر شکستخاصمین در بدر تخم کینه در دل کاشتند                دادحاصل بعدچندی مرتضی را سر شکست معجزشق القمر در کوفه گردید آشکار                  تا زتیغ ابن ملجم فرق آن سرور شکست زد ندا جبریل در بین زمین وآسمان                     اهل عالم ، فرق پر نور شه صفدر شکستزینب محنت قرین آز آن ندا شد باخبر                  درخروش آمد فلک تا قلب آن مضطر شکست می نداند کس زحال زار شبیر وشبر                    گوشوار عرش حق را دل زغمدربر شکستزیمب غم دیده را شد تازه ایام عزا                     تا زشمشیر جفا آن جبهه ی انور شکست ناله کن (آذر)بکش آه ازجگر،برگو مدام                وا مصیبت تارک بن عم پیغمبر شکست (0)
39لرزه در عرش علا افتاده              غرقه خون شیر خدا افتاده           می رسد ناله ای از عرش برین           کشته شد شیر خدا رهبر دین         آنکه در خانه حق گشت پدید          شد به معراج خداوند ، شهید            آنکه غم خوار یتیمان می بود        غرقه خون گشت براه معبودرادمردی که صلونی می گفت            فرق بشکافته در بستر خفت           آنکه نکمیل شده دین از او           لاله رنگ است زخونش سر ورو            آنکه در خانه حق بت بشکست            در شب قدر به ایزد پیوست             کشته شد آنکه بدی یاور ویار         به یتیم وبه اسیر وبیمارآه آه از ستم قوم دغا              کشنه شد حجت حق ، شیر خدا            از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم (0)
1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است . [3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم . [4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او (0)
(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ، [9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا. [10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است. [11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).{ 2 } [12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش (0)
1] ستایش خدای را سزاست که در یگانه گی اش بلند مرتبه و در تنهای اش به آفریدگان نزدیک است. سلطنتش پر جلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است، بر همه چیز احاطه دارد بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.همواره ستوده بوده وخواهد بود ، مجد و بزرگی او را پایانی نیست آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست .[2] اوست آفریننده ی آسمان ها و گستراننده ی زمین ها و حکمران آنها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح ، افزونی بخش بر آفریدگان ، و بخشنده ی بر همه موجودات است ، به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند .کریم و بردبار و شکیباست.رحمتش جهان شمول و عطایش منت گزار در انتقام و کیفر سزاواران عذاب بی شتاب است .[3] بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا ، پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است .بر هر هستی فراگیر و چیره . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه ی اوست ، او را همانندی نیست .در تاریکستان لاشیء او هستی بخش هر هستی است جاودانه و زنده و عدل گستر ، خداوندی جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم .[4] دیده ها رابر او راهی نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانی ها آگاه و بر کارها دانا ، از دیدن ، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیازد مگر او (0)
(اعراف/54) به پیچد هم او شکننده ی هر ستمگر باطل گرا و نابود کننده ی هر شیطان سرکش است ،[9] نه او را ناسازی باشد و نه برایش مانند و انبازی، یکتا وبی نیاز ، نه زاده و نه زائیده شده و او را همتایی نبوده (سوره اخلاص)، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد به انجام رساند ، اراده کند و حکم نماید ، بداند و بشمارد ، بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند نزدیک آورد و دور برد ،باز دارد و عطا کند اوراست پادشاهی و ستایش ، به دست توانای اوست تمام نیکی و هم اوست بر همه چیز توانا.[10] شب را در روز و روز را در شب فرو برد ،جز او خداوندی نباشد گرانقدر و آمرزنده ،پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطا، برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان ، چیزی بر او مشکل ننماید. فریاد فریاد کنندگان ، او را آزرده نکند و اصرارِ اصرار کنندگان او را به ستوه نیاورد .نیکوکاران را نگاهدار و رستگاران را یار ، مومنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است ،هم او که در همه ی احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.[11] او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم در شادی ورنج و آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم وبه سوی هرآنچه مایه ی خوشنودی اوست ، می شتابم و به حکم و فرمان او تسلیم ،چرا که به فرمان بری او شایق واز کیفر او ترسانم زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستم اش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).{ 2 }[12] و اکنون به بندگی خویش و پروردگاری او گواهی میدهم ، و وظیفه ی خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم مباد از سوی او عذابی فرود آید که کسی را یارای دور ساختن آن از من نباشد هرچند توانش بسیار ، دوستی اش (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب ماه خروج پیشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق ماه ظهور عدل به اهل جهان بود مردی قیام کرده به صحرای کربلا کز خاندان خاتم پیغمبران بود مردی قیام کرده که باانقلاب خون بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود مردی قیام کرده که تا روز رستحیز نام گرامیش همه جا جاودان بود فرزند با کفایت نستوه بوتراب کز خون او زمین بلا گلستان بود با خون نوشته است بتاریخ روزگار هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود سیراب تا شوند همهتشنگان عدل در خون طپیده ساقی لب تشگان بود هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش هریکچو آیت است که در خون طپان بود عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل سیراب زاشک دمبدم باغبان بود قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق تا نهضت مقدس دین جاودان بود با این قیام کاخ ستم واژگون نمود تابر قرار مکتب خون جامگان بود بر انتقال خون شهیدان بی کفن گاه قیام (زین اب )قهرمان بود هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری تا انقلاب مهدی صاحب زمان بودسرسلسله مردم آزاد حسین استنقل از شکوفه های غم (0)
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پستباشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلابماه خروج پیشرومومنان بودماه شکست دشمن قرآن وفتح حقماه ظهور عدل به اهل جهان بودمردی قیام کرده به صحرای کربلاکز خاندان خاتم پیغمبران بودمردی قیام کرده که باانقلاب خونبر هم زن رِِژیم ستم گستران بودمردی قیام کرده که تا روز رستحیزنام گرامیش همه جا جاودان بودفرزند با کفایت نستوه بوترابکز خون او زمین بلا گلستان بودبا خون نوشته است بتاریخ روزگارهرکس که بار ظلم کشد ناتوانبودبهر قیام نسل جوان برعلیه ظلماول شهیدش اکبر زیبا جوان بودتکمیل تاشود سند سرخ انقلابامضاءزخون اصغر شیرین زبان بودسیراب تا شوند همهتشنگان عدلدر خون طپیده ساقی لب تشگان بودهفتاد وچند یاور وانصار ولشکرشهریکچو آیت است که در خون طپان بودعباس وعون وجعفروعبدالهش چوگلسیراب زاشک دمبدم باغبان بودقرآن ورق ورق پی تحکیم امر حقتا نهضت مقدس دین جاودان بودبا این قیام کاخ ستم واژگون نمودتابر قرار مکتب خون جامگان بودبر انتقال خون شهیدان بی کفنگاه قیام (زین اب )قهرمان بودهر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشریتا انقلاب مهدی صاحب زمان بودسرسلسله مردم آزاد حسین استنقل از شکوفههای غم (0)
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلابماه خروج پیشرومومنان بودماه شکست دشمن قرآن وفتح حقماه ظهور عدل به اهل جهان بودمردی قیام کرده به صحرای کربلاکز خاندان خاتم پیغمبران بودمردی قیام کرده که باانقلاب خونبر هم زن رِِژیم ستم گستران بودمردی قیام کرده که تا روز رستحیزنام گرامیش همه جا جاودان بودفرزند با کفایت نستوه بوترابکز خون او زمین بلا گلستان بودبا خون نوشته است بتاریخ روزگارهرکس که بار ظلم کشد ناتوانبودبهر قیام نسل جوان برعلیه ظلماول شهیدش اکبر زیبا جوان بودتکمیل تاشود سند سرخ انقلابامضاءزخون اصغر شیرین زبان بودسیراب تا شوند همهتشنگان عدلدر خون طپیده ساقی لب تشگان بودهفتاد وچند یاور وانصار ولشکرشهریکچو آیت است که در خون طپان بودعباس وعون وجعفروعبدالهش چوگلسیراب زاشک دمبدم باغبان بودقرآن ورق ورق پی تحکیم امر حقتا نهضت مقدس دین جاودان بودبا این قیام کاخ ستم واژگون نمودتابر قرار مکتب خون جامگان بودبر انتقال خون شهیدان بی کفنگاه قیام (زین اب )قهرمان بودهر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشریتا انقلاب مهدی صاحب زمان بودنقل از شکوفه های غم (0)
سرسلسله  ی مردم آزاد حسین استآنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
سرسلسله مردم آزاده مردم آزاد حسین استآنکس که دراین ره سر وجان داد حسین استمردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداددامن بکمر برزد واستاد حسین استدرسی به بشر داد بدستور الهیدرسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهیآیین یزیدی که بری بود زانصافننمود بتهدید وبه تطمیع گواهیدر معرکه دشمن چوبه او خط امان دادرد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان دادننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیمحنجر بدم خنجر بیداد گران دادمردانه دراین معرکه بنهاد قدم رابر ضدستمکار بر افراشت علم رابا نیروی یزدانی وبا دست خداییبشکست بهم قدرت ارکان ستم رااعلامیه از قتلگه کرب وبلا دادبا زینب وسجاد سوی شام فرستاداین جمله زخون بود در آن نشریه مسطورباید بشر از قید اسارت شود آزاداو کرد بنوع بشر این قاعده تعلیمکاندر ره آزادگی از جان نبود بیمدیگر نهراسد زستمکار ستمکشمظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیمهر وحشی ناکس نزند کوس تمدنهر کافر ناحق نزند لاف تدیناشرار باحرار نگیرند سر راهناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عنشمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازنداز باب زر وسیم باشخاص تهیدستبرچیده شود قاعده ورسم توحشاز مسند حق دور شود قاضی حق کشازبین رود منکرومعروف بیاید                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوشمردم همه با کافر وظالم بستیزندپویند ره حق وزناحق بگریزندکوبند همی سنگ الم بر سر بدخواهبر فرق تبهکار همی خاک بریزنداین حکم صریح است وبدیه است ومحققچیره نشود حق کش وکشته نشود حقبیداد گری را اثری نیست بعالمزنده است حسین ابن علی آن حق مطلق (0)
مادران بیرجندی ویا کسانی که می خواهند کودک گریه نکند وزودتر بخواب رودویا زودتر از گریه کردن دست بر داردوآرام شود ، قسمتی از لالایی های ذیل در حدی که حفظ دارند در گوش کودک یا نوزاد می خوانند ویا کودک را بغل می گیرند و در خالی که به دوروبرشان می چرخند وراه می روند لالایی می خوانند تا کودک آرامشود ویا بخواخوش فرو رودوحلاصل ومجموعه لالایی هایی که از مادران ویا دختران وزنان فامیل کودک وحتی عمع کودک یاخالهکودک شنیده شده ودیده شدهوجمع اوری گردیده درذیل تقدیم می گردد:لاللالاگل زیره توره (را) خواب خوش گیره بابات رفته زنی گیره نه نت از غصه می میره زن بابات سیاه باشه گلوبندش طلا باشه کنیز صد تو من گیره کنیزی که سیاه باشه لالالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش الهی زود برگرده گلوبند طلاگیره لاللالاگل زیره توره خواب نمی گیره لالا لالا گل گندم برات گهواره می بندم اگر امر خدا باشه که گهواره ت طلا باشه لالالالا گل زیره چره (چرا ) خوابت نمی گیره لالالالا گل زردی چقدر مادر تو پردردی ! لالاللالا به مشهد شی ( بروی =بشوید) یپای تخت حضرت شی اگر حضرت توره خواه (خواهد) تو جاروکش حضرت شی(شوی) لالالالا گل زیره توره خواب خوشی گیره لالا لالا یی گلم رفته به ملایی گلم رفته که ملا شه( مکتب داربشود) دل مادرتسلی شه لاللالالا گل زیره چره خوابت نمیگیره لالا لالای لایی چغوک بچه ی صحرایی لالالا لا کلونک شی ازاو کوچه روانک شی تو قرآن در بغل گیری توهم ملای مکتب شی لاللالالاگل زیره .....لالالالا به کاهی شی بپای قبر بی بی شی اگر بی بی (بی بی زینب خاتون خواهرامام رضا) توره خواهه تو جارو کش بی بی شی لالالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره بخواب ای گل بخواب ای گل ! بخواب ای خرمن سنبل بخواب ای گل که خو (خواب)داری تو مبل شیر گو (گاو) داری لالاللالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا عسل باشی دلم خواهه پسر باشی به هر منزل که بنشینی تو جادار پدر باشی لالالالا گل زیره .......لاللالالا گلم باشی تسلای دلم باشی بخوابی از سرم وا شی لالالالا گل زیرا توره خواب خوشی گیرهلالالالا به گل مونی (مانی) به آب زیر پل مانی سحرگاهان که بر خیزی به خرمن های گل مونی (شبیه هستی )لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره لالالالا ی لالایی برو لولوی صحرایی برو لولو برو گم شو تو از طفلم چه می خواهی ؟ لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره..لالالالا گل نعناع بابات رفته شدم تنها لالالالا گل عناب شدم از گریه هات بی تاب لالالالا گل یاسم نگین سبز الماسم لالالالا گل پسته شدم از دست تو خسته لالالالا گل پنبه به قربون سرت عمه لالالالا بیا دایه بخر مخمل کنم سایه لالالالا گل زیره..... لالالالا حبیب الله از این کوچه مرو بالا که دشمن های بد داری سرت را می برند ازراه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره گلم درخواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیمار اگر خواهه شوه بیمار خداوندا نگاهش دار لالالالا گلزیره.....لالالالای عنبر گوش مو ره بازار ببر بفروش به یک من نان و ده سیر گوشت بیا بنشین بخور خاموش لالالالا گل زیره چره خوابت نمی گیره لالالالا گل فندق بابات رفته سر صندق(صندوق) بیاره یک من فندق لالالالا گل زیره ......لالالالا گل گرجه(گورجه فرنگی) سه تا کفتر به یک بر جه یکی سوخته یکی پخته یکی ذکر خدا گفته لالالالا گل آلو نهال سیب وزردالو نهال سیب ر او (اب) برده دل بچه ر (را) خو(خواب ) بردهلالالالا گلزیره توره خواب خوش گیره لالالالا گل سوسن سرت بردار لبت بوسم لبت بوسم که بو داره که با گل گفتگو داره لالالالا گل پونه گدا اومد در خونه (خانه ) یه نون دادم بدش اومه(آمد ) دو نون دادم خوشش اومه لالالالا گل زیره توره خواب خوش گیره (0)
دخت نبي اكرم (ص) البشارت كه عيان مهر فروزان آمد ظاهر از پرده ي عصمت رخ جانان آمد سر زد ازبرج نبوت مه رخشنده ي دين روشن از نور رخش عالم امكان آمد دختر ختم رسل هادي كل ،شاه سبل از پسرده عيان چون مه كنعان آمد دسته دسته ملك از عالم بالا بزمين بهر ديدار رخش خرم وخندان آمد عزت وفضل وشرافت بنگر زامر خدا سوي زهرا زجنان حوري وغلمان آمد ساره وآسيه ومريم وكلثوم زبهشت از پي خدمت آن زهره ي تابان آمد آنچنان نور رخ دخت نبي جلوه نمود كه قصور همه ي مكه نمايان آمد نه همين مكه منور شده از طلعت او زسما ـابسمك يكسره رخشان آمد شده از مكه همان نور نمايان كه بطور سالهادر طلبش موسي عمران آمد بهر اين نور كه در صلب خليل الله بود نارنمرود به يك لحظه گلستان آمد گر نبردي بزبان نوح نبي نامش را كي نجات از يم وگرداب وزطوفان آمد يوسف مصر گراين نام نخواندي بزبان كينجاتش زچه وگوشه ي زندان آمد چون نيايد زازل تابه ابد همتايش همسرش شير خدا حامي قر آن امد زين دودرياي فضيلت كه بهم شد واصل خارخ از ايندو نكو لولوء و مرجان آمد نه همين ام ابيها نبي اش خوانده زحق ام فضل ،ام كتاب ، ام امامان آمد شب مولود مهين دخت نبي فاطمه شد عرش پرنور شد وفرش چراغان آمد تاكه تبريگ بگويد بجهان شيعه {كربلايي} زسوي نوحه سرايان آمد اثر طبع شاد روان نادعلي كربلايي (0)
بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اكبر زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد زانوار رخ نور دو چشم ساقي كوثر عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي كه جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور زلطف قادر قدرت نما از گلبن عفت دوگل گرديده ظاهر ازبراي حيدر صفدر يكي در سوم شعبان ، يكي در چارم شعبان يكي چون شمس رخشان ويكي همچون مه انور يكي فرمانده ي عالم ،وصي احمد خاتم يكي يار ومعين وغم خور سلطان بحر وبر يكي از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها يكي از حضرت ام البنين همچون دروگوهر يكي نامش حسين ابن علي فرمانرواي دين يكي باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور يكي را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان يكي رامرتضي دست رسايش بادو چشم تر براي ياري درماندگان بحرطوفان زا بسوي ساحل عزت ، يكي كشتي ، يكي لنگر دو صدر الدين، دو بدر الدين ، دو ياروياور قر آن يكي وارث بشهرعلم وآن يك پشتيبان در دو رخ زيبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم يكي فرمانده ي اعظم ،يكي سردار وسرلشكر دو جانباز وبرادر ، اين وزير وآن دگر سلطان عيان گرديدبرياري حق ازدو نكو مادر دو روشنگر ، دو عالي فر ، كه بر آنهاخدا بخشد هزاران {كربلايي}را زرحمت در صف محشر اثر طبع نادعلي كربلايي (0)
در روستای کوچ نهارجان بیرجندوبسیاری ازروستاهای دیگراین شهرستان رسمی زیبا به نام شوخوانی(شب خوانی)که درواقع یک نوع مناجات باخدابوده است.مرسوم بوده وهنوزهم اجرا میشودوبه شرح ذیل است که برای مخاطبان وکاربران جهان بیان میگرددویکی از رسوم زیبای ماه رمضان است.هنگام سحرکه می شوداز قدیم مردم ده باصدای خروس خانه بیدارمیشده اند وچون پاس دوم را خروس می خوانده است می فهمیده اند که حالاوقت سحر خوانی یا شوخوانی یا همان مناجات سحرماه رمضان است وناگفته نماندکه علاوه بر صدای خروس ازروی مکان ستاره های آسمان مثلا دب اکبرکه به هفت دختران هم معروف است ویاا زروی جایگاه سه استارکه همان سه ستاره روشن درآسمان است پی به وقت سحر می برده اند و یا ازروی مکان ستاره ی دیگری که به ستاره سحری در نزد مردم روستامعروف است پی می برده اند که حالا وقت اذان صبح است زیرا تاحدود 50سال پیش اصلا ساعتی در روستا وجود نداشته که باساعت بیدارشوند وبه وقت سحر یا اذان صبح پی ببرند.خلاصه چون با صدای خروس بیدارمی شده اند ویا با دیدن ستاره به وقت سحرپی میبرده اند سه یاچهارنفرکه ازآواز وصدای خوبی هم بر خورداربوده اندبه پشت بام خانه ها می رفته اند ویک نفرهم که همسایه ی مسجد بوده است بربالای بام مسجدمی رفته است وهر کدام از این شوخوانان یا شب خوانان تعدادی از اشعاری راکه ذیلا درج میگردد می خوانده اند وبه عبارتی باخدا مناجات می کرده اندتاباشنیدن صدای مناجات یاهمان شوخوانی یاشب خوانی مردم روستا بیدارشوند وسحری بخورندوآماده برای نماز صبح وگرفتن روزه بشوندواما اشعاری که می خوانده اند به ترتیب ذیل شروع میشده است که در چندقسمت به سمع ونظر خوانندگان می رسد: ابتدا می کنم زبسم الله بعد از آن لا اله الا الله ازمحمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله یاالله(کلمه یا الله بعد ازهردوبیت وبه عبارت بهتربعد از هر رباعی تکرارمیشده است) 2 (0)
فیدها
روزنامه الف
leader.ir
ولادت حضرت زینب(س)
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 720093
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 40
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جستجوگر گوگل

دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع وبلاگ نویسان جوان

دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع وبلاگ نویسان جوان

http://www.aviny.com/----

منبع کدهای زیباسازی

Rss
طراح قالب
GraphistThem274
چوشمعي سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت ولي پروانه سان كردم فدا جان را به قربانت اگر چه جان ندادم كربلا در پيش نعش تو ولي صدبار مردم از براي لعل عطشانت به هر درد ومصيبت با تو همكاري نمودم من كه تا تكميل گردد انقلاب وعهد وپيمانت توخون از حنجرت ميريخت، من ازديده اشك غم چو ديدم پاره پاره پيكر صد چاك عريانت تودادي اصغر واكبر به ميدان فداكاري بلي من هم نمودم كودكانم را به قربانت تورا سر بر سنان بشكست ، من از چوبه ي محمل هلال آسا چو ديدم بر سر ني رأس تابانت مرا چون گنج در ويرانه جادادند ، واحسرت تورا در مطبخ خولي عدو بنمود پنهانت توداديسينه را در پيش تيغ ونيزه ، من بازو به پيش تازيانه از براي حفظ طفلانت توكاخ ظلم را لرزاندي ومن سر نگون كردم چو چو ب خيزران آمد زكين بر درز دندانت ولي اين غم كشد من را كه بايد بي تو بر گردم بسوي خانه ي بي صاحبت ، با اين يتيمانت تودادي (كربلايي)را دو چشم پربكاء اما من اورا افتخار خادمي بهر عزيزانت --اثر طبع نادعلي كربلايي)پدر سه شهيد-به نقل از : شكوفه هاي غم ص۲۰۰-انتشارات خزر -تهران

چوشمعي سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت

ولي پروانه سان كردم فدا جان را به قربانت

اگر چه جان ندادم كربلا در پيش نعش تو

ولي صدبار مردم از براي لعل عطشانت

به هر درد ومصيبت با تو همكاري نمودم من

كه تا تكميل گردد انقلاب  وعهد وپيمانت

توخون از حنجرت ميريخت، من ازديده اشك غم

چو ديدم پاره پاره پيكر صد چاك عريانت

تودادي اصغر واكبر به ميدان فداكاري

بلي من هم نمودم كودكانم را به قربانت

تورا سر بر سنان بشكست ، من از چوبه ي محمل

هلال آسا چو ديدم بر سر ني  رأس تابانت

مرا چون گنج در ويرانه جادادند ، واحسرت

تورا در مطبخ خولي عدو بنمود  پنهانت

توداديسينه را در پيش تيغ ونيزه ، من بازو

به پيش تازيانه از براي حفظ طفلانت

توكاخ ظلم را لرزاندي ومن سر نگون كردم

چو چو ب خيزران آمد زكين بر درز دندانت

ولي اين غم كشد من را كه بايد بي تو بر گردم

بسوي خانه ي بي صاحبت ، با اين يتيمانت

تودادي (كربلايي)را دو چشم پربكاء اما

من اورا افتخار خادمي بهر عزيزانت

--اثر طبع نادعلي كربلايي)پدر سه شهيد-به نقل از : شكوفه هاي غم

ص۲۰۰-انتشارات خزر -تهران

دسته ها : اثر طبع نادعلي كربلايي)پدر سه شهيد - به نقل از : شكوفه هاي غم ص۲۰۰ - انتشارات خزر - تهران - چوشمعي سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت - ولي پروانه سان كردم فدا جان را به قربانت اگر چه جان ندادم كربلا در پيش نعش تو ولي صدبار مردم از براي لعل عطشانت به هر درد ومصيبت با تو همكاري نمودم من كه تا تكميل گردد انقلاب وعهد وپيمانت توخون از حنجرت ميريخت، من ازديده اشك غم چو ديدم پاره پاره پيكر صد چاك عريانت تودادي اصغر واكبر به ميدان فداكاري بلي من هم نمودم كودكانم را به قربانت تورا سر بر سنان بشكست ، من از چوبه ي محمل هلال آسا چو ديدم بر سر ني رأس تابانت مرا چون گنج در ويرانه جادادند ، واحسرت تورا در مطبخ خولي عدو بنمود پنهانت توداديسينه را در پيش تيغ ونيزه ، من بازو به پيش تازيانه از براي حفظ طفلانت توكاخ ظلم را لرزاندي ومن سر نگون كردم چو چو ب خيزران آمد زكين بر درز دندانت ولي اين غم كشد من را كه بايد بي تو بر گردم بسوي خانه ي بي صاحبت ، با اين يتيمانت تودادي (كربلايي)را دو چشم پربكاء اما من اورا افتخار خادمي بهر عزيزانت
شنبه 25 9 1391 1
X